Thursday, August 02, 2007

برخورد وحشیانه رژیم با"اراذل واوباش"،اسم شبی برای گسترش سرکوب!

داغ لعنت را برپیشانی رژیم حک کنیم!
قبل ازهرچیزباید توجه داشت که کاربرد این واژه درادبیات سیاسی رژیم، آماج و مفهومی فراترازمحدوده اخص ومصطلح آن یعنی اشرارولومپنیسم -که بطورطبیعی دارای بارمنفی اجتماعی است-دارد.بُرزدن اسامی برخی زندانیان سیاسی ومحکومین بازداشتی درلیست اعدام های موج اول "اراذل واوباش"-نظیرمیثم لطفی ازمتهمان کوی دانشگاه ودوزندانی ازدستگیرشدگان قبلی در لرستان، بخوبی پرده ازنیات رژیم دربکارگرفتن این واژه برمی دارد. میثم لطفی پس از پیگیری خانواده وفعالان حقوق بشرموقتا ازلیست اعدامی ها جان بدربرد واین درحالیست که هنوزخطررفع نشده وهرآن احتمال می رود که دریکی ازموج های جدید اعدام او وکسان دیگری به سلاخ خانه ارسال شوند!محکوم به اعدام شدن دوروزنامه نگارکرد نیزشاهد دیگری براین مدعا است.تجربه نشان داده است وقتی که ماشین کشتاررژیم اسلامی به حرکت درمی آید،تروخشک نمی شناسد.گزارش ها ازشرایط نگهداری بسیارشاق ِ زندانیان واعمال شکنجه های سخت نظیرشلاق بهمراه سایرشکنجه ها درمورد این باصطلاح اراذل و اوباش حکایت می کند.بطوری که تاکنون شش تن ازآن ها درزیر شکنجه ویا بدلیل پی آمد های آن جان باخته اند!.اعمال وحشیگری تنها به آنها محدود نمانده ودرمورد دانشجویان دستگیری شده نیزبه درجاتی بکارگرفته می شود. تا آنجا که برخی اخبار انتشاریافته حتا از تجاوزبه زندانیان سیاسی واستعمال بطری وباتوم و... حکایت می کند. هدف شکنجه گران گرفتن اعترافات مورد نظرخویش ازدستگیرشده گان درباره انقلاب مخملین است. تاکنون ده ها نفردرطی چندین موج ،دروشده و اعدام گردیده اند.گویا ماشین کشتار قصد توقف ندارد واین باربرآن است تا پیشروی خود را تحت عنوان ارتقاء امنیت اجتماعی ودرپوشش مبارزه با اراذل واوباش توجیه کند.
درقالب یک طنزتاریخی باید گفت که در15 خرداد1342 وقتی مردم بجان آمده،علیه رژیم استبداد سلطنتی شوریدند واتوبوس ها و باجه های تلفن و... را به آتش کشیدند،شاه ودستگاه حاکمه آن زمان، شورشیان را که ازلایه های گوناگون اجتماعی تشکیل می شد یک جا،اراذل واوباش نامیدندوتعدادی ازسرکردگان آن ازجمله طیب را دستگیر واعدام کردند.ازآن هنگام این واژه بطوروسیعی وارد ادبیات سیاسی شد و بویژه بهنگام گسترش شورش ها ونگرانی ازخطروقوع انقلاب کاربرد وسیع تری پیدامی کند .
آیا شورش اخیرموسوم به بحران بنزین وآتش زدن جایگاه های بنزین، به یک تعبیر آغاز15خرداد رژیم اسلامی نبودکه رژیم را ازآخرعاقبت ِسرنوشت خود نگران کرد؟ اگرمشخصا گورسلطنت درشورش 15 خرداد –علیرغم سرکوب آن شورش-حفرگردید،آیا گورجمهوری اسلامی نیزدرحال کنده شدن نیست؟
بدورازقرینه سازی های تاریخی،قبل ازهرچیز،جنگ رژیم با اراذل واوباش را باید جنگ آن با تهیدستان وساکنین پرشمارحلبی ها وخیل جمعیت گسترده وبه خشم درآمده دانست که ازامکان جذب شدن درمناسبات تولیدی واجتماعی حاکم بازمانده اند. اضافه جمعیتی که حتا ازامتیازاشتثمارشدن وداشتن کارمزدورانه درنظام موجود محروم گشته اندولاجرم برای گذران زندگی وتأمین حداقل معیشت خود به سوی فعالیت های عموما انگلی بهمراه استثمار مطلق وبدورازهرگونه حمایت قانونی،ازدست فروشی وماشین شوئی وتن فروشی تا کلیه فروشی وقاچاق وزباله گردی .. روی آورده اند تا زندگی نگون بارخود را سپری کنند.نباید فراموش کنیم که جمهوری اسلامی قدرت گیری خود را قبل ازهرچیز مدیون سوارشدن بردوش مردم حاشیه شهر وخشم وشورشگری نهفته درآن علیه وضعیت حاکم درآن زمان است.واکنون قرارگرفتن اش دربرابرهمین لایه هائی که ازنظرکثرت و نفرت وفقر چندین برابرشده اند، نشانه ای است ازکارگذاشته شدن یک مین انفجاری عظیم که هرلحظه می تواند منفجرگردد.
تقارن جنگ با تهیدستان البته باشکست وعده های دولت فاشیستی-نظامی و اصول گرای احمدی نژاد دررنگین کردن سفره نان بی ارتباط نیست.نه فقط سفره های تهیدستان رنگین ترنشدبلکه فقیرترونزارترگردید وبهمراه آن سبدغذائی مردم وبیش ازهمه تهیدستان تهی ترگشت. بهمین دلیل چشم اندازشورش ها دراین لایه ها بیش ازپیش سردمداران رژیم را نگران کرده است. هم چنین احتمال عروج جنبش تهیدستان وبی خانمان ها،وتأثیرات آن برسایرجنبش های اجتماعی وشرایط عمومی سیاسی، هشیاری ووظایف نونیی را دربرابرفعالین وپیشروان جنبش های اجتماعی –طبقاتی قرارمی دهد.نباید فراموش کنیم ازمشخصات جنبش حاشیه تولید،سازمان نیافتگی وفقدان آگاهی لازم است واین در حالی است که بدلیل شدت فقر واستثماروتحقیر،دارای پتانسیل زیادی برای منفجرشدن وانجام اقدامات شورشگرانه با خصلت ناگهانی وبدون داشتن ظرفیت ادامه کاری است.این ویژه گی ها باعث می شود که سایرلایه های بورژوائی که رقیب بورژوازی حاکم هستند،با سهولت بیشتری سکان هدایت آن را بدست گیرند. وحال آن که تهیدستان ِبه حاشیه رانده شده،تنها درصورتی که دراتحاد وهمسوئی با سایرجنبش های طبقاتی واجتماعی بویژه طبقه کارگر وکلیه مزدوحقوق بگیران قراربگیرند خواهند توانست به بخشی ازیک جنبش ضداستبدادی وآزادی بخش تبدیل شوند.وگرنه همانطورکه درانقلاب بهمن 57 شاهدش بودیم می تواند به چماقی دردست مستبدین جدید برای عروج به قدرت تبدیل گردد.بدیهی است که انتشارآگاهی وتشکل درمیان آن ها،شرط لازم برای شناساندن متحدین طبیعی و واقعی به آنهاست.بهمین دلیل توجه لازم به مطالبات ووضعیت به حاشیه رانده شده گان وتلاش برای فرموله کردن خواست ها و خصلت اثباتی دادن به آن ها،ارتقاءشیوه های مبارزاتی،ایجاد تشکل ها و نهادهای تعاونی –خدماتی برای مبارزه علیه فقروفلاکت وسلطه بی امان بزه کاری برزندگی آنها وبرکودکان وزنان وجوانانشان،عرصه بسیارمهمی است که دربرابرفعالین اجتماعی و سیاسی قراردارد. توجه به آن ها وپیوند با آن ها ازسوی نیروهای مدافع آزادی و برابری،یکی ازدرس های بزرگ انقلاب بهمن بشمارآمده و ضرورتی اکید،برای اجتناب ازتکراریک انقلاب متناقض وسقط شده است.
علاوه براین،شکست"اصلاح طلبی وعدالت طلبی" نشان دهنده بن بست رژیم برای مانورحول این دوعرصه اصلی،یعنی آزادی ونان است. بنابراین تنها راه باقی مانده برای رژیم افزایش سطح سرکوب است. یورش های اخیر به جوانان و زنان وحاشیه تولید و دانشجویان و کارگران و ملیت ها و....همه وهمه بیانگرهمین بن بست است. درهرحال رژیم دیگرقادرنیست بشیوه گذشته قدرت خودرا حفظ کند،لاجرم برای حفظ اقتدار مترلزل خود مجبوراست به شیوه جدیدی روی بیاورد.آن روی سکه این ارزیابی آنست که جنبش های اعتراضی درمسیراعتلاء خویش با چالش بزرگی بنام سرکوب فراگیر مواجه شده اند که برای مقابله با رشد جنبش ها ونارضایتی عمومی،دردستورکاررژیم قرارگرفته است.بهمین دلیل بی اثرکردن موج جدید سرکوب،بعنوان تاکتیک اصلی لحظه کنونی ِجنبش ها وفعالین آن برای هموارکردن راه پیشروی جنبش تبدیل شده است.کافی نیست که دلمان را به ناتوانی ها و شکست تاریخی و محتوم رژیم فرتوت اسلامی خوش کنیم. بیشترازآن باید با اتخاذ تاکتیک های مناسب وافزایش همکاری بین جنبش ها واعتراضات گوناگون وگسترش دامنه توده ای مقاومت وروحیه رزمندگی، وافزایش همبستگی داخلی وبین المللی حربه رژیم را ازکاربیاندازیم.
نحوه وشدت برخورد رژیم با جنبش ها وفعالین آن ها،بویژه تهیدستان وفعالین ملیت های تحت ستم ایران، که اعمال خشونت درآن ها با خشونت ودرندگی همراه است،نشان دهنده آنست که رژیم خود را به نوعی درحال جنگ می بیند. براستی جنگ باچه کسی؟ با قدرت های خارجی یا با مردم؟نگاهی به عملکردرژیم نشان می دهد که گویا درکنارتنش های خارجی ،این چالش های داخلی وبرخاسته ازنارضایتی عمومی هستند که خطراصلی را تشکیل می دهند.با دشمنان خارجی می توان هرلحظه که لازم شد سازش کرد و کنارآمد.اما با مردم و مطالبات آن ها چه؟ ازاین رو شاهدیم که نحوه برخوردش با"اراذل واوباش"همانندغنیمت گرفتن ازدشمن است. وحامل پیامی است روبسوی مردم وتهیدستان،تا بدین وسیله به آن هاگوشزدکندکه اگردست ازپاخطا کنند،باسرکوب خشن وبدون رعایت هرگونه تشریفات قانونی مواجه خواهند شد.رژیم براین گمان است که درسایه اتلاق عنوان اراذل واوباش به این لایه،باسهولت بیشترو بابرانگیختن واکنش داخلی و بین المللی کمتر،می تواند سطح سرکوب و خشونت خود را ارتقاء دهد وباین ترتیب راه را برای تعمیم آن به سایرلایه های اجتماعی بازکند.بهمین دلیل دفاع همه جانبه ازحقوق انسانی و اولیه"اراذل واوباش"نه فقط سنگر وشاخص مهمی است دردفاع ازحقوق هرشهروند،صرفنظرازموقعیت اجتماعی اش،بلکه شرط مهمی است برای مقابله با پیشروی رژیم به سوی سنگرهای بعدی.
گرچه همانطورکه اشاره شد، برخورد رژیم با اراذل واوباش دارای هدف وسیع تری ازسرکوب این توده بی نام ونشان وبی مکان وزمان است.اسم شبی است هم برای مرعوب ومچاله کردن جنبش تهیدستان حاشیه تولید،وهم برای قدرت نمائی دربرابر گسترش نارضایتی واعتراضات عمومی ولاجرم تیزترکردن حربه سرکوب به مثابه تنها ابزاربقاء رژیم. با این حال آن را حتا اگرهمانطور که رژیم ادعامی کند، به اراذل واوباش به معنای اخص وعلیه لومپنیسم هم تقلیل بدهیم،بازهم هیچ حقانیت و مشروعیتی برای رژیم فراهم نمی کند.حکومتی که با دفاع ازمنافع باصطلاح کوخ نشینان موقعیت خود را تثبیت کرد، درعمل با گسترش بی سابقه ابعاد آن،ناقوس مرگ خود را به صدا درآورده است.اگرخمینی زمانی گفت که شاه فقط قبرستان های ما را آبادکرد،جمهوری اسلامی نه فقط قبرستان ها را چندین برابرآبادترکرده، بلکه هم چنین بروسعت حلبی آبادها نیز چندین برابرافزوده است.
-برای پیوند جنبش تهیدستان و حاشیه رانده شده گان با سایر جنبش های اجتماعی وطبقاتی بکوشیم!
-با گسترش اتحادعمل ازپائین وبربسترهمبستگی جنبش ها، تیغ سرکوب رژیم را ازکاربیاندازیم!
-بدفاع قاطع ازحقوق بدیهی وضایع شده"اراذل واوباش ِ"بی نام ونشان، برخیزیم،وداغ لعنت را برپیشانی خود رژیم حک کنیم!
2007-08-02-11-05-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com

No comments: