Friday, February 18, 2011


25 بهمن وپی آمدهای آن
حضورگسترده مردم در25 بهمن رژیم را غافلگیر،مضطرب وخشمگین ساخت.شاید کسی نتواند اظهارنظرقاطعی درموردتعدادشرکت کنندگان بکند،اما اجماع گزارشات پیرامون  گستردگیآن، محتوای قاطع مطالبات مطرح شده وعکس العمل هائی که ازهرسو-بویژه رژیم-برانگیخته، این روز را به روز مهمی درتقویم رویدادهای جنبش اعتراضی تبدیل کرده است.دراینجا نگاهی داریم به مهم ترین دلایل آن:
-چنانکه می دانیم بدلیل گستردگی سرکوب وتاکتیک اصلی رژیم برای جلوگیری ازشکل گیری تظاهرات متمرکزوسراسری، تجمعات گوناگونی درنقاط مختلف(نه فقط درتهران بلکه هم چنین درچندین شهرستان) تشکیل گردید.حتی خبرگزاری دولت ازرقم سرجمع ده هزارمعترض درتهران سخن به میان آورد.پیام های  بیسیمی و محرمانه مبادله شده درمیان نیروهای انتظامی تعدادشرکت کنندگان یکی ازاین تجعات متعدد را حدود شش هزارتن برآوردمی کند.علاوه براین تناقض بین ادعاهای تبلیغاتی رژیم مبنی بر وجودچندصدنفرباعکس العمل غیرعادی رژیم اعم ازدامنه بسیج نیروها ودامنه خشم رژیم،بخوبی برملاکننده ماهیت دوگانه رفتاررژیم  ودروغ پردازی های آن است.درواقع اینهمه هیاهووخشم وجنون برانگیخته شده،علیرغم ادعاهای ظاهری مبنی براینکه خبری نبوده است، بدان دلیل صورت می گیرد که رژیم برای مقابله باواقعیتی که حاضربه اذعانش نیست،نیازمند بسیج نیروهای خوداست.  تعداد گزارش های ویدئوئی وغیرویدئوئی درمورد حضورگسترده مردم درخیابانها وسراسرپیاده روها،حاکی است ازحضور چندصدهزارنفری مردم بوده است.
-فقط  گستردگی شرکت کنندگان منشأ خشم  ونگرانی رژیم  نبوده است.بلکه بیش ازآن مشاهده نشانه هائی مهم  ازبی خاصیت شدن حربه سرکوب نیزدخیل درآن هست.اهمیت این تجمع بزرگ ازآنجاست که درپی َنسق گیری ازمردم وجوانان واجرای یک دوره طولانی سرکوب سنگین،اعدام وبگیروبه بندهای گسترده ای که درآن جرم سنگ پراکنی ونفس حضوردرخیابان معادل محاربه با نظام عنوان شده،صورت گرفته است. واگر درنظربگیریم که حربه سرکوب وایجاد رعب مهمترین ابزاررژیم برای کنترل وخاموش کردن جنبش به شمارمی رود،بروزنشانه هائی درکند شدن آن فاجعه ای است درحد آغاز یک پایان. درچهارچوب چنین سیاستی بامشاهده بی خاصت شدن داروی تحویزشده، رژیم دربرابروسوسه افزایش دوزسرکوب قرارگرفته است.واین درشرایطی است که درجهان کنونی سرکوب مستقیم وگسترده  به عنوان ابزارعمده بقا یک حکومت با دشواری های روزافزون و عظیمی مواجه است که اعتبارچنین سیاستی را بزیرسؤال می برد. درهرحال وقتی تعدادهرچه بیشتری ازمردم به  بی اثرشدن عنصرسرکوب پی می برند، بهمان اندازه به روحیه مبارزجوئی وریسک پذیری افزوده شده وخطر تسخیردوباره خیابانها جدی می شود.
- محتوای قاطع شعارها وآماج قراردادن کانون اصلی قدرت-اصل ولایت فقیه- وبکارگیری شیوه  های قاطع ترمقابله به روشنی خصلت ساختارشکن وعزم به زیرکشیدن جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. حضورمجدد مردم درخیابان آشکارا مبین یک نافرمانی مدنی-اجتماعی بودکه علیرغم منع رسمی وهشدارهای رژیم صورت گرفت وتمرین خوبی برای نبردهای آتی بود.تجربه انقلاب بهمن وبطوراخص تجربه مردم مصر(درموردنادیده گرفتن فرمان منع عبوومرور)برای نسل جدید حاوی این درس گرانبها بوده است که بدون زیرپاگذاشتن ِ باید ونبایدهای رژیم،امکان یک مبارزه قاطع وتعیین کننده علیه استبدادناممکن است.
واقعیت تلخی که دراین رابطه شاهدش بودیم،تصمیم به ارتکاب جنایت توسط جنایتکاران حاکم بود.آنها وقتی حضوربی مهابای جمعیت  را مشاهده کردند برآن شدند تابرای زهرچشم گرفتن ازمردم وبرخ کشیدن هزینه مقاومت، آن را  به خون بکشند.
-تاکتیک رژیم دراین رابطه باتوجه به شرایط منطقه و جهان اقدام به ارتکاب محدود جنایت وافکندن مسئولیت آن به دوش خود معترضان بودتا باصطلاح  با یک تیرچند نشان زده باشد. باوقاحت بی مانندی که فقط ازدست نظامی به غایط منحط وفاسد هم چون جمهوری اسلامی برمی آید،بافراربه جلو مسؤلیت جنایت خود را به گردن مخالفین(وبرخی گروهای برانداز)می اندازدتا ضمنا شرایط  را برای سرکوب شدیدتر مخالفان و اعمال خشونت های بیشتربعدی هموارکند.درحقیقت جعل کارت بسیجی برای یک دانشجوی ترورشده مخالف ومبادرت به معرکه گیری های مشمئزکنده ای هم چون "شهیددزدی" و برگزاری مراسم تدفین ونظایرآن، نفشه شوم تنظیم کنندگان کندذهن این سناریور را به نمایش می گذارد که خوشبختانه تاهمین جاهم  با هوشیاری معترضین وازجمله دانشجویان مبارز دانشگاه هنر ئوطئه هایشان  خنثی شده و لقمه درگلویشان گیرکرده است.
-نمی توان انکارکرد که دراصل این قاطعیت بدنه جنبش است که اصلاح طلبان و"رهبران نمادین جنبش سبز" را وادارساخته است که برای حفظ موقعیت دشوار خود، درعمل،تاحدمعینی ازشعارها وبرنامه ها وظرفیت های رسمی ومعطوف به چهارچوب نظام فراتررفته وبرشعارهای سرنگون طلبانه جنبش و بسترتاکتیکی جدا ازمراسم رسمی رژیم ونافرمانی مدنی-اجتماعی مردم صحه بگذارند. گرچه،چه اطلاعیه جبهه مشارکت قبل از25 بهمن وچه اطلاعیه موسوی پس ازراه پیمائی تلاشی بود برای تعدیل آن رویکرد و درراستای تأکید برمواضع رسمی.
-دقیقا یکی ازعوامل مهم عربده وخط ونشان کشیدن های جناح حاکم نسبت به مخالفین خود، عبورازهمین خط قرمزهابود که رژیم آن را برکروبی وموسوی هرگز نخواهدبخشید.طوفانی ازتهدید وآژیتاسیون برای دستگیری ومحاکمه وحتی اعدام موسوی وکروبی ومفسدفی الارض خواندن آنها  و یا تهدید به خلع لباس خاتمی وموارد مشابه نشاندهنده آن است که رژیم درطی این چندروزگذشته  تاچه حد درگیراتخاذ تصمیم نهائی برای خاموش کردن به اصطلاح صدای سران فتنه- که به زعم آنها درهمراهی باشمنان خارجی،سبب تشویق مردم به حضوردرصحنه گردید.هنوزهم نمی توان از عملیاتی کردن تصمیم نهائی حاکمیت برای بازداشت ومحاکمه آنها سخن گفت.بنظرمی رسد علیرغم همه خط ونشان کشیدن ها، هنوزهم رژیم  نگران پی آمدهای محتمل اقدام خوداست وبنظرمی رسد آنگونه که رئیس قوه قضائیه درآخرین واکنش  اعلام داشته ،نظام(ورهبرآن) هنوززمان کنونی را برای دستگیری وزندان ومحاکمه به مصلحت نمی داند. برطبق همین تصمیم  و سایرواکنش ها معلوم می گردد که آنها براین نظرشده اند که فعلا درگام نخست امکان فعالیت وبقول خودشان اعلامیه پراکنی را ازآنها سلب کنند. معنای این تصمیم چیزی جزحصرخانگی وکنترل همه جانبه رفت وآمدها وقطع ارتباطات آنها نخواهد بود.
-علاوه براین شاهد بازخورد سریع اعتراضات 25 بهمن دردرون حاکمیت نیزهستیم که حاکی ازتشدید تضادهای داخلی وورود آن به فازجدیدی ازمنازعات درون جناحی است. پخش شعار مرگ بررفسنجانی ازصداوسیما برای اولین بار وبرگزاری تحصن دربرابرمنزل او وتهدید به خلع مسؤلیت، ازترییونهای مختلف ویاهشدارمجلس به وی درمورد ضرورت داشتن بصیرت ونیز به تعطیل کشاندن کلاس های وحید خراسانی و...همه همه نشان میدهندکه رژیم درآستانه مبادرت به یک جراحی دردناک درونی برای یک دست کردن صفوف خویش است .ازآنجاکه این شتربه دم درب نزدیک ترین عناصرازرده بنیان گذاران وخودیها رسیده است، اقدام به آن-درمقایسه بامواردپیشین-هم دردناک تر وباخطرخونریزی بیشتری همراه است وهم با پی آمدهائی که معلوم نیست تاچه حد قابل کنترل باشد. بخصوص با توجه به برخی گزارشات مبنی بر انتقال این تضادها به درون ارگانهای سرکوب ودعوت مردم  به عدم مقابله با آنها درصحنه اعتراضات ومشاهده پاره ای  نشانه ها ازتردید درمیان صفوف آنها،بویژه باتوجه به تجربه  مصروتونس،خطرخارج شدن اوضاع ازکنترل-درصورت تداوم اعتراضات- بازهم بیشترمی شود. درهرحال حفظ انسجام ازطریق خود خواری یعنی حذف لایه به لایه  طبقه سیاسی حاکم-راهی که رژیم برای بقاء خود برگزیده است-  نه فقط به معنی شکننده ترشدن کلیت آن وبخشی ازفرایند فروپاشی است،بلکه هم چنین موجب بازتولید و سربازکردن سریع  تضادها  درهمان محدوده تنگ شده خودی ها می باشد.
-بی تردید ازدیگردستاوردهای تظاهرات 25 بهمن همبستگی مبارزات مردم ایران ومنطقه است.جای پای تحولات منطقه وتأثیرمثبت آن برجنبش ایران و برشعارهای داده شده و درتقویت روحیه مبارزاتی،بروشنی  درتظاهرات 25 بهمن مشاهده می شود.بدیهی است که گسترش تأثیرو همبستگی متقابل می تواند موقعیت  اسلام سیاسی را چه درداخل ایران وچه درمنطقه تحت فشاربیشتری قراربدهد وباین ترتیب یکی ازابزارهای مهم تبلیغاتی رژیم  فلج گردد.درهمان حال میزان ودامنه فشاربه رژیم درمقیاس جهانی هم روبافزایش است.
-برطبق  اخبارمنتشرشده، دستگاه های امنیتی  1500 نفر را دستگیرکرده وطبق گفته مقامات قضائی-امنیتی این تعداد هم چنان درحال گسترش است.تجمع صدها خانواده درمقابل زندان اوین که رژیم آنها را نیزتهدید به بازداشت کرده است، بیان گرهمین واقعیت است. دراین رابطه  تداوم وتشدید مبارزه برای کندکردن ونهایتا ازکارانداختن حربه سرکوب وآزادکردن زندانیان ازطریق  تداوم و گسترش  کارزارهای جهانی وافزایش فشاربررژیم، هم چنان ازنخستین اولویت هاست.

No comments: