Saturday, May 04, 2013

تحریم "انتخابات" یک گزینه واقعی



صحنه پیش"انتخاباتی" درچند پرده!
پرده اول: کاندیداهای حداکثری از ورود به  صحنه انتخابات بازداشته می شوند

دوپینگ سیاسی و شرط بندی اصلاح طلبان روی اسب لنگ! بألاخره پس ازمدت ها تلاش برای راه اندازی و داغ کردن کمپین دعوت از خاتمی برای کاندیدا شدن، و درحالی که در محافل اصلاح طلب ادعا می شد که امید به آمدن وی زیادترشده است (ازجمله  شکوری رادسخن گوی جبهه مشارکت که اعلام داشت امیدوارترشده ام)، خاتمی پس ازمدت ها استخاره و سبک و سنگین کردن اوضاع درسخنانی مبسوط اعلام داشت که نمی گذارند بیایم و اگرهمه چیز بروفق مرادباشد و نظام هم موافق باشد، تازه پس ازچهارسال به نقطه صفر می رسیم، دراین شرایط حتی اگرخود پیغمبرهم بیاید نمی تواند کاری انجام بدهد!.

 البته او درهمان حال با اظهار این که درچهارچوب نظام ورهبری کارکردن از اصول کاری من است، تلاش ورزید که وفاداری خود را  به نظام ورهبری و عمل در چهارچوب قانون اساسی ابراز داشته  و با تأکید براین که بدون همراهی رهبری کاری ازپیش نخواهد رفت، بطورضمنی آمدن خویش را به موافقت ضمنی رهبری و چراغ سبزاو مشروط کرده است و گرنه هزینه های آمدن بیش از فوایدش خواهد بود. (او خواهان اهرم فشارازپائین نیست بلکه هم چون رفسنجانی خواهان باصطلاح فشار از بالاست) بدیهی است که احتمال همراهی  خامنه ای  در شرایط کنونی نزدیک به صفراست. خاتمی به عنوان کسی که تجربه 8سال ریاست جمهوری و اختیارات آن را در پشت سردارد، تجربه ای که او درگذشته ازآن به عنوان تدارکات چی و هرنه روزیک بحران یاد کرده است، بااین همه  دشواری های آن دوره را قابل مقایسه با با اوضاع کنونی با کنونی نمی داند. او می داند که اگر به احتمال نزدیک به صفر بتواند بسلامت از خوان های نفس گیرو صعب العبورتشریفات کاندیداتوری و شمارش آراء صندوق ها هم بگذرد، تازه خوان های اصلی و به مراتب نفس گیرتردوران ریاست جمهوری یعنی  کارشکنی های بقول خودش بخش مهمی ازنظام  دربرابرش قدعلم خواهدکرد که یا باید خود را تسلیم صددرصد مطامع و امیال و فرامین آن ها اعم ازبیت رهبری و سپاه و باندهای هزارتوی اصول گرایان نماید و یا آن که در تقابل با بخش عمده ای از نظام قرارگیرد که آن هم با اصول و منش و شیوه کاری و رویکرد کلی اوسخت در تضاداست. و برآن است که نتیجه چنین کشاکشی جزافزودن بردشواری ها و ناامیدی وتشدید سرکوب نیست. از جنبه دیگرهمانطورکه خود می گوید با مطالبات و انتظارات انباشته شده مردم روبرواست که خواهان بهبود یک شبه وضعیت هستند. گرچه دعوت کنندگان ازوی می خواهند که با مایه گذاشتن از"آبرو و سرمایه" خود  به آب و آتش زده و برای نجات نظام و کشوربشتابد، به گمان آن ها و بقول سعدی  َحرم درپیش است و حرامی درپس، اگررفتی بردی واگرخفتی ُمردی"، اما بزعم وی رفتن در راهی که حرامی هست و حرمی نیست یعنی  قراردادن خویش درمعرض وزش طوفانی که حاصلش نه فقط درحکم انتحارسیاسی است  بلکه  هم چنین سبب فرسایش بیشتر نیرو و به باد رفتن آن چه هم موجود است می گردد: آشی که شانس خوردنش نزدیک به صفراست، اما سوختگی دهان به صد!  گرچه فشاربه او برای داو شدن درمیدان مسابقه تک اسبه هم چنان ادامه دارد و او هنوزتصمیم رسمی خود را اعلام نداشته است اما اگر رویداد غیرمترقبه ای درفاصله دو سه هفته  رخ ندهد، موضع رسمی او چیزی جزرسمیت دادن به همین سخنان نخواهد بود. اگرچنین باشد قاعدتا  اصلاح طلبانی که با تصورحضورحداکثری درانتخابات ( با اتکاء به یک شاه مهره درشطرنج سیاسی) این روزها با امید دست یابی به یک دریا ماست به خواب می رفتند و می روند، باید باشنیدن این سخنان خوابشان آشفته شده باشد و آن هائی هم که به معجزه عصای شکسته خاتمی برای فعال شدن بدنه رخوت زده اصلاح طلبان و ورود  آن ها به  حیات خلوت قدرت ولودراندازه کوچک، دخیل بسته بودند و آن بخشی هم که به سبزشدن مقاومت مدنی و زدودن رخوت موجود در کالبد جامعه در پی رد صلاحیت وی امید بسته بودند، قاعدتا باید فهمیده باشند که به اسبی لنگ در میدان مسابقه و به اعجاز یک دوپینگ سیاسی  دل بسته بوده اند. ازجانب دیگر با کمرنگ شدن  حضورخاتمی، تمرکز جبهه اصلاح طلبان بررفسنجانی به عنوان گزینه بعدی و واجد شرایط تأمین حضورحداکثری دوخته شده است و دیداراخیرهیئت هم آهنگ کننده اصلاح طلبان به جز انتقال چنین پیامی ازسوی آن ها نبوده است. اما رفسنجانی نیزبا همان دشوارئی ها و چالش ها ئی روبروست که از خاتمی  جرئت زین کردن و به میدان تاختن را ربوده است. او آشکارا ترجیح می دهد که دراین بازی ازمهره ها و کارت های درجه دو نزدیک به خود و کمترحساسیت برانگیز، هم چون حسن روحانی، استفاده کند. طرح 1+2 –به جلوراندن مهره های درجه 2 درصورت کناررفتن ژنرال های سیاسی، و حمایت جبهه وسیع اصلاح طلبی از آن ها- که او در دیداربا خاتمی ارائه کرده درهمین راستا بوده است، طرحی که درعین حال متضمن فرادستی مهره های نزدیک به رفسنجانی دراین بازی شطرنج است و ازاین جهت ظاهرا مورد استقبال خاتمی قرارنگرفته است. باین ترتیب بازی حداکثری یعنی گزینه شاه مهره ها و مشارکت حداکثری، که اصلاح طلبان آن را بازی دوسربرد برای خود و دوسرباخت برای حریف می پندارند، بازی که اگرردصلاحیت شود حاکمیت زیرفشارقرارمی گیرد و اگرتأیید صلاحیت شود، شانس اول برنده انتخابات ، عملا به بن بست می رسد و زمنیه برای به نمایش درآمدن پرده دوم نمایش صحنه انتخاباتی آماده می شود.

پرده دوم: شرایط برای ورود کاندیداهای حداقلی آماده می شود!

خاتمی درسخنان اخیرش علاوه برنکات بالا که دال برامتناع  از پا به میدان گذاشتن است، دو نکته مهم دیگر را نیزاعلام داشته است: نخست آن که او شرکت در انتخابات بدون  قید و شرط توسط اصلاح طلبان را مورد تأکید قرارداده است. و نکته دوم این اظهارنظراوست که: بنظرم شخصیتی که کارآمداست، اما حساسیت کمتری روی او هست بهترمی تواند کارکند. معنای این دو رویکرد آن است که اصلاح طلبان بجای حضورحداکثری و سودای دست یابی به پست ریاست جمهوری، باکاندیداهای حداقلی درانتخابات شرکت نمایند و سایرین هم از او حمایت نمایند.  تاکتیک حضور حداقلی از جهاتی با حماسه سیاسی که خامنه ای بدنبال آن است، هم پوشانی دارد. چنین تاکتیکی هم چنین در راستای  راهبردی است که  درآن  سیاست ورزی یعنی شرکت درانتخابات بهرقیمتی و تلاش برای تحمیل خود به حریف و دردرون سیستم ماندن، و بالأخره به معنای نهادن مرهم  برزخم هائی است که توسط جنبش موسوم به سبز درمناسبات این طیف با سیستم ایجاد کرد و البته تدبیری برای دورزدن محترمانه نمادها و حامیان پروپاقرص آن. از سوی دیگراین همان سیاستی است که  رفسنجانی نیزمدافع آن است و در انتخابات  کنونی هم استفاده از اهرم حضورحداکثری، درصورتی که لازم باشد و مصلحت ایجاب کند، که گاه و بیگاه  پیش کشیده و هیچگاه عدم شرکتش اش را تکذیب نکرده است، در اصل بخشی از تاکتیک فشار و مکمل یک بازی وسیع تر است باهدف به مرگ گرفتن تا حریف به تب و حضورمهره های دست دوم رقباء تن دهد. حالا که بنظرمی رسد خاتمی و رفسنجانی به میدان آمدنی نیستند، اصول گرایان با کشیدن نفس راحتی به فکر جلب  آراء آن ها به سود خود افتاده اند. عسگراولادی ازپدرخوانده های اصول گرایان پیشاپیش ابتکارعمل را دراین زمینه به دست گرفته است و باهنر یکی از کاندیداهای اصول گرایان موسوم به سنتی،  اکنون با خیال آسوده به تعریف خاتمی پرداخته و  او را  فردی می داند که اهل فتنه  نیست  و به دستورات صریح رهبری همواره تمکین کرده است.

 خطای عمده اصلاح طلبان

آن چه اصلاح طلبان را به وسوسه خرج کردن سرمایه ملی خود- ژنرالی بدون عقبه لازم- به عبارت دیگر یک دوپینگ (زورافزائی) سیاسی تمام عیارانداخته است در اساس برروی یک توهم بناشده است. چرا که سرمایه ادعائی موهوم بوده و به آن ها  تعلق ندارد و درگوهرخود چیزی جز رأی اعتراضی و منفی مردم به حاکمیت  درحالی که منافذ دیگرمسدود بوده  است نبوده است که آن ها آن را رأی به جمال والای خود پنداشته اند. چه درسال 76 برای کنارزدن کاندید مورد تأیید رهبری و جناح حاکم و چه درسال 88 برای مقابله با کاندیدحاکمیت، که بجای باران رحمت سیلی ناخواسته جاری شد! درحقیقت مدتهاست که معنا و وجه اثباتی رأی منفی آشکارشده و به سبد رژیم ریخته نمی شود.  این واقعیت درجریان"جنبش سبز" خود را در آکسیون های میلیونی و شعارهائی چون مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ براستبداد و نظایرآن نشان داده شد. مهار این اسب سرکش در کنترل اصلاح طلبان نیست. اصلاح طلبان متحیرند که چرا نظام و شخص ولی فقیه درحالی که با شدیدترین بحران های موجودیت خود مواجه هست، به آن ها که بقول خاتمی هم برنامه دارند و هم آدم اجراکننده اش را، و هم وجاهت ملی واعتبارجهانی و درد نجات نظام هم دارند، کوچه نمی دهد و بجای استفاده از آن ها برای کنترل بحران ونجات نظام، چنگ و دندان نشان می دهند! وهرچه هم قسم و آیه هم  می خورند و پیغام و پسغام به رهبرارسال می کنند و به دیدارش می روند، نامهربانی ها هم چنان ادامه دارد! البته این تحیرمی توانست وجود نداشته باشد، اگر آن ها به ماهیت آن "سرمایه و اعتبار ملی" منتسب به خود یعنی ماهیت رأی اعتراضی و پتانسیل ساختارشکن نهفته درآن، اندکی عنایت می کردند و آن را  به حساب خود واریزنمی کردند. آنگاه معلوم می شد که آن ها دقیقا  چوب همان رأی اعتراضی و ماهیت ضدنظام آن را می خورند! چرا که کابوس پیشروی مردم از لابلای شکاف های درونی حاکمیت و دوش به دوش کردن اسلحه، یک لحظه ولی  فقیه و سایر سرکردگان نظام را آرام نمی گذارد. این خطای محاسبه اصلاح طلبان البته از ناآگاهی و سوء تفاهم نیست، بلکه یک "خطای"عمدی است ومربوط به بیزینس بازارسیاست برای  حضور درهرم قدرت از یکسو  بهتر و نجات نظام از خطراتی که تهدیدش می کند. آن ها علیرغم بی مهری حاکمیت خود را درچهارچوب نظام حاکم تعریف می کنند و در بیرون از آن مکانی درخور برای خود متصورنیستند. ازهمین رو آن ها نیازدارند که شوخی خامنه ای پیرامون حماسه سیاسی را جدی بگیرند. حماسه ای که  معنایش درسخنان اخیر او تعریف روشن تری یافته  و  جهادی عمل کردن و بسیج حداکثری برای گزینش رئیس جمهوری که او مشخصاتش  را برشمرده است.  گاهی بجای نام بردن سرراست از موجودی مفروض می توان به توضیح دقیق مشخصات آن پرداخت. مثلا درمورد اسب می توان گفت صاحب دم و یال و زین و دهنه  و سم و چهارتا پا و یک مهاربرپوزه  و نظایرآن. دراین صورت کسی دراین که این موجود باید اسب باشد تردیدی به خود راه نمی دهد. حسن این شیوه آن است که مخاطب ممکن است فکرکند که گویا خودش به کشف آن نائل شده است! حال با شمردن مشخصات رئیس جمهور مورد نظر-حاوی نقاط قوت احمدی نژاد منهای نقاط ضعفش (ازجمله  نافرمانی و بی تدبیری اش) -می توان  به آسانی باصطلاح  پرتغال فروش را پیداکرد. این مشخصات نشان می دهد که اصلاح طلبان و رفسنجانی اشتباها بوی کباب شنیده اند.  درحالی که جناح حاکم و رهبرمطلقه با کسی شوخی ندارد و بدون هیچ گونه تعارفی دستوربستن سایت کمپین دعوت از خاتمی را داد، آن ها شوخی خامنه ای درخلق حماسه را جدی گرفته اند!

آن ها که  شوخی سیزده خامنه ای را جدی گرفته اند، و در فکردوپینگ با سرمایه های نداشته خود هستند، اگردر گذشته با سیمای تراژیک واردصحنه سیاسی می شدند، اکنون بدون آن پایگان اجتماعی  و نداشتن حتی حق مسافرت به خارج و فیلترینگ سایت شخصی اش، ناگزیرهستند که با چهره کمیک وارد صحنه شوند و لاجرم  به ابزاری دست آموزتری در دست مستبداعظم تبدیل شوند. آن ها باید بدانند از جمله  دستورکارهای نظام در دوره پس از "انتخابات"، حذف انتخاب مستقیم ریاست جمهوری (برای  حل معضل هوا برداشتن رئیس جمهور های منتخب)  و تعیین جانشین ولی فقیه است. بدیهی است که در چنین شرایطی خامنه ای  به یک رئیس جمهور اصلاح طلب نیازی ندارد. آن ها باید بدانند که هیچ فرماندهی  درمیانه جنگ  اسب خود را زین نمی کند. برعکس او محکم قاچ زین را می چسبد و می داند که با تغییر زین چه بسا نه  از اسب نشانی ماند  و نه از اسب سوار!  

پرده سوم: ورود سرداران به صحنه نمایش!

 نمایش انتخاباتی برخلاف سایر نمایشات، بطورهمزمان درچندین صحنه انجام می شود و درتناسب با شمارش معکوس برای شروع انتخاباتی که خامنه ای اظهارداشته یک روزهم نباید به عقب بیافتد، ورود حماسه سازان واقعی یعنی سرداران محسوس تر و افزون ترمی شود. چنانکه سرلشکرحسن فیروزآبادی رئیس ستادمشترک نیروهای نظامی که ظاهرا افتخارشنیدن درددل رهبری را در تیول خود دارد، بطورکتبی (صدوربیانیه)  و شفاهی  نسبت به تشویش اذهان و تخطی از گفتمان نظام توسط رئیس جمهورهشدارمی دهد. سرلشکرمحمد جعفری رئیس سپاه پاسداران نیز با سخن گفتن از وخامت اوضاع سیاسی و بحران بی سابقه ای که نظام گرفتارش شده، به  مشخصات رئیس جمهوری که در این شرایط مورد نیاز است می پردازد و هردوی این ها از نقش سپاه و مداخله فعال سپاه درایجاد حماسه سخن به میان می آورند. سایرفرماندهان ریز و درشت سپاه  و نمایندگان رهبری درنهادهای نظامی و بسیج هم وارد صحنه می شوند و ازمجموعه اظهارنظرهای آن ها معلوم است که دو وظیفه مهندسی انتخابات و کمک به خلق حماسه، و رصد کردن هرنوع خطر و فتنه و مقابله با آن ها برعهده سپاه است. این وظیفه سپاه در دعوت اخیروزرات اطلاعات از مدیران مطبوعاتی نیزصراحتا مطرح شده است که درآن سپا را برگزارکننده انتخابات دانسته و ازهرگونه انتقادی آن ها را منع کرده است . نماینده رهبری دربسیج نیز هرگونه کوتاهی و بی تفاوتی بسیجیان درخلق حماسه را خیانت می نامد.(بسیج و خیانت؟ مگردرمیان بسیجیان چه می گذرد که ناچار می شوند با بکارگیری کلماتی چون خیانت آنها را بسیج کنند!) 

بانزدیک ترشدن به زمان انتخابات، سناریوهای تنظیم شده در اتاق  مهندسی  جهت کنترل انتخابات  نیز وارد مراحل جدی تری می شود.  سناریوئی که برطبق آن قراراست از دل صندوق ها نهایتا  رئیس جمهورواجد مشخصات مورد نظررهبری بیرون کشیده شود. درمورد شرایط مشخص این دوره ازانتخابات باید توجه داشت که اولا تقلب گسترده بسود یک کاندید هم چون دوره قبلی، با توجه به مشکلات برآمده از تقلب گسترده  درتجربه قبلی، وباتوجه به  مشکلاتی که اکنون بین  دولت و برگزارکننده انتخابات و سایرنهادها به وجود آمده  است، و نیزبخاطر دایره تنگ شرکت کنندگان که همه خودی و سرسپرده هستند، طبعا تقلب بسود یک طرف و یک باند، موجب دامن زدن به منازعات درساختاراصلی قدرت می شود، بنظرمی رسد مبادرت به تقلب گسترده درصندوق آراء نسبت به دورقبلی با دشواری های بیشتری همراه باشد (البته درمورد کاندیدای طیف هائی غیراصول گرایان از دولت تا حامیان رفسنجانی و اصلاح طلبان درصورتی که سطوح دیگرمهندسی کارآ نباشد از تقلب ابائی نخواهند داشت و یا برای خلق کردن آراء حماسی برای کلیت  انتخابات وتعداد شرکت کنندگان و نه الزاما بسود این یا آن کاندیداهم اگرلازم باشد ابائی نخواهند داشت  ). اما دراین دوره تمرکزاصلی،  به مهندسی و تمهیدات پیش از" انتخابات" و تشدید فیلترینگ شورای نگهبان و تکان دادن شدید کاندیدا ها درقلبیرشورای نگهبان - بجز دایره تنگ خودی ها- ، خواهد بود. برای صرفنظرکردن کسانی چون خاتمی و رفسنجانی پروژه وارد کردن فشارازهمه نوعش برای اجنتاب از نام نویسی و منصرف کردن آن ها سود گرفته می شود.  برای گرم کردن تنورانتخابات و وپوشاندن واقعیت تک گرایشی بودن انتخابات و کاندیداها، از تاکتیک تعدد کاندیداها و جنگ زرگری بین آن ها استفاده می کنند ( مدتی پیش جبهه پایداری اعلام داشت که اگراصلاح طلبان حضورداشته باشند از رقابت با دیگراصول گرایان صرفنظرخواهد کرد ولی اگراصلاح طلبان نباشند رقابت خواهندکرد. آنها سرانجام باوقوف به تصمیمات پشت پرده شق دوم را انتخاب کردند). البته درکنار این صحنه اصلی نمایش، یک صحنه حاشیه ای هم با حضورمحدودی از مهره های دست دوم و کم نفوذ گرایش های دیگراعم از دولتی و یا نزدیک به رفسنجانی و اصلاح طلبان هم درجریان است  برای داغ کردن معرکه و نمایش  به جهانیان، که هم چون کبریت بی خطر برای آن ها عمل می کند، به عنوان مثال اسحاق جهانگیری یکی از این نوع کاندیدهاست  که نزدیک به اصلاح طلبان و کارگزاران هست که در دیدار با خامنه ای حضورداشت. او خواهان انتقاد اصلاح طلبان از خطاهای گذشته خود دربرابرنظام شد!.  بی تردید ترجیح اصلی بارگاه ولایت، گزینش کاندیدائی کاملا سرسپرده  از زمره عناصر گرد آمده در 2+1 است.  باتوجه به ابعاد بحران اقتصادی و سیاسی ، و تجربه  منفی احمدی نژاد، هدف این دوره گزین یک رئیس جمهوری باصطلاح کارآمد، درعین حال مطیع و کم حاشیه است که بتواند با تشکیل یک کابینه ائتلافی از گرایش های اصول گرا (امری که احمدی نژاد با برکنارکردن آن ها از کابینه خود موجب تشدید شکاف ها شد) آن ها را به نحوی راضی کند. هم چنین رئیس جمهور جدید باید قادربه استفاده از نیروهای متخصص  و بهره گیری گسترده از اهرم دیپلماسی برای کاستن از فشارهای جهانی باشد. وقتی کسانی چون قالی باف به خود جرئت می دهند که از برخورد احمدی نژاد با هالوکاست  انتقاد کنند و یا فردی چون ولایتی مشاورویژه رهبری دراموربین المللی به سیاست خارجی دوره احمدی نژاد انتقاد می کند که موجب تشدید دشمنی و فشار به رژیم شده است وبزعم وی می شد هم انرژی هسته ای داشت و هم قطعنامه تحریم نداشت و درهمان حال می گوید اگرمناسبات خود را با جهان بهبود بخشیم همه این کشورها برای معامله و نزدیکی با جمهوری اسلامی به صف خواهند ایستاد، معلوم است که سیاست رهبری برای مقابله با بحران و باصطلاح حماسه اقتصادی کجا را هدف گرفته است.

 راهبرد اصلی اتاق فکر، ازسوئی برسرکوب داخلی استواراست  و ازسوی دیگر بر معامله و سازش با غرب (از باصطلاح موضع محکم) . البته از آن سو  قدرت های بزرگ نیز با وقوف به این چالش ها درانتظار نتیجه "انتخابات" هستند  و فرض براین است  که تا آن موقع پیشرفتی درمذاکرات  بدست نخواهد آمد. اماپرسش این است که آیا همه چیز آن گونه که  اتاق فکر و مهندسی می پندارد و دیکته می کند، پیش خواهد رفت؟ آیا این سناریو خواهد توانست تنش روبه افزایش و خطرناک درون حکومت را مهارکند؟ آیا خواهد توانست  از شدت و ابعاد فزاینده و خطرناک چالش های بین المللی رژیم بکاهد و عاملی باشد برای کنترل بحران و ایجاد "حماسه اقتصادی"؟ آیا خواهد توانست تأمین کننده فصل الخطابی زیرسؤال رفته ولی فقیه باشد؟ و بالأخره خواهد توانست با ایجاد بهبود درمعیشت و زندگی مردم سوپاب اطمینانی برای اجتناب از انفجاراجتماعی فراهم سازد؟ یا آن که تنها می تواند چندصباحی  فرودآوار بحران را به عقب بیاندازد؟ 

پرده چهارم پروژه مهار احمدی نژاد: اقدامات و واکنش های احمدی نژاد و نظرکرده اش مشاعی بقول حداد عادل- ازنظرکرده های خامنه ای- آن ها را دیوانه کرده است. از لابلای برخی موضع گیری های باصطلاح خواص معلوم  می شود که  اتاق مهندسی انتخابات  پروژه ای بی اثرکردن و مهاراحمدی نژاد در روزهای نزدیک به انتخابات نیز تدارک دیده  شده است. هدف این پروژه باحتمال زیاد  کنترل صندوق ها و برگزاری انتخابات تحت نظارت بزگزیدگان  بیت ولایت ،  در صورتی  که احمدی نژاد  درپی خشم ردصلاحیت مشائی و دیگر کاندیدهای موردنظرش تن به نظارت باندهای رقیب و فرادست  به صندوق ها ندهد  و یا ازبرگزاری انتخابات طفره برود . هم چنین مقابله با آن چه  احمدی نژاد آن را افشاء پرونده های اقتصادی و سیاسی  نامیده و مدعی است که اسناد بی شماری برای مدعای خود دارد.

وقتی سرداران و کارگردانان اتاق مهندسی رهبری از فتنه دوم و خطرناک تراز فتنه اول  و این که این فتنه  قبل از انتخابات خواهد بود سخن به میان می آورند به خطر کارشکنی های احمدی نژاد  درکنترل صندوق ها و یا به ایجاد فضای التهاب ازطریق افشاگری آن هزاران سندی که مدعی است دراختیاردارد، برای تحمیل کاندیدهای مورد نظرخود به شورای نگهبان است.  احمدی نژاد اکنون به موی دماغ رژیم تبدیل شده است و خامنه ای از کلمه فعلا   تذکر و هشدار می دهم استفاده کرده است.  دیگررقبا و سرداران نیز مداوم به وی هشدارمی دهند  و می گویند گردن کلفت ترازتو نتوانست از برگزاری انتخابات طفره برود. و البته چنین مشاجرات و هشدارهائی با نزدیک ترشدن به زمان برگزاری انتخابات و شروع شمارش معکوس آن چه بسا بیشترهم بشود. کیهان در هشداری به احمدی نژاد، تابلوی " آهسته بران ، پایان اتوبان نزدیک است" را گوشزد کرده است.

بحران چهاراسبه می تازد!

بحران که جمهوری اسلامی با آن دست بگیریبان است بحران موسمی و گذرانیست،  بحرانی است  ساختاری و چندوجهی  وبهم گره خورده و انتشاریافته درسراسرکالبد نظام  و درحال اشباع شدن. از همین رو برگزاری مهندسی شده انتخابات گرچه ممکن است بتواند چند مدتی فرود آوار را  به تأخیربیاندازد اما بی تردید رژیم را ازمواجه با بحران پس از "انتخابات" واز منازعات بی پایان درونی و بحران های هولناک اقتصادی و اجتماعی و بین المللی گریزی نیست. رژیمی که نتواند از چهره های موجه و با نفوذ و دارای توان مدیریت بهتر برای مقابله با چنین بحران بی سابقه ای استفاده کند، باچنان وخامتی که بقول خاتمی اگر خود پیغمبرهم بیاید هیچ کاری نمی تواند بکند، چگونه خواهد توانست توسط باندهای واپسگرا و با پایگاه اجتماعی نزار دربرابر فشارهای سنگین داخلی و خارجی از پس آن برآید؟ به صرف دادن شعار حماسه اقتصادی و سیاسی، اما درعمل حتی  نداشتن تحمل گرایشات درون حکومتی را که آستین خود را برای نجات نظام بالازده و اعلام آمادگی کرده اند، چگونه می توان به جنگ دشواری های کوه شکن پساانتخاباتی رفت؟

تحریم گسترده انتخابات یک گزینه واقعی و مؤثر!

نمایش انتخاباتی دراساس تک گرایشی است و همه معرکه گیری و هیاهو هابرای پوشاندن این واقعیت است. ازهمین رو عریان کردن این واقعیت درشرایطی که رژیم دروضعیت ضعف و شکننده قرارگرفته است اهمیت تاکتیکی زیادی دارد. از آن رو اگررژیم را تنها بگذاریم و او را از امکان نمایش ها و ادعاهای دروغین اش محروم سازیم ضربه کاری به نقشه رژیم برای فریت مردم و افکارجهانی وارد خواهیم کرد. خامنه ای در اولین نطق خود پیرامون انتخابات آشکارا از حماسه سیاسی به عنوان عاملی که نظام را دربرابرتهاجمات دشمنان بیمه می کند نام برد.  حال اگربتوانیم  ماسک این "حماسه سیاسی" وقتی روی صحنه می رود و دقیقا درهمان لحظه، لخت کنیم و در منظرعمومی به نمایش بگذاریم، بی تردید ضربه کاری به رژیمی که درزیرانواع فشارهای سنگین قراردارد وارد ساخته ایم. نباید فراموش کنیم که رژیم قرارگرفته درلبه پرتگاه بحران با بهره گیری از باصطلاح  مشروعیت برآمده از مشارکت مردم بلافاصله آن را به اهرمی برای تداوم و تشدید فشارها و سیاست های سرکوبگرانه اش تبدیل خواهد کرد. بنابراین نه فقط باید کنشگران ضدرژیم درتلاشی بی وقفه عواقب مخرب چنین مشارکتی را ولوبصورت رأی باطله و یا انگیزه مهرخوردن شناسنامه و ملاحظاتی ازاین قبیل دراین بزنگاه مهم تاریخی یاد آورشوند و نشان بدهندکه چگونه رأی آن ها به چماق وتهاجم بعدی رژیم و اصرارش برتداوم سیاست های خانه خراب کن کنونی منجرخواهد شد و چه گونه لحظه مرگ او را  به عقب خواهد انداخت. افکارعمومی مردم هم چنین باید به اصلاح طلبان و عناصرمتزلزل دیگری که کنش گری و سیاست ورزی را صرفا با شرکت درانتخابات هم طرازمی کنند ، فشارسنگینی برای پشت کردن آن ها  به شعارهای مورد ادعای خود و به مردم و جنبش اعتراضی 88 وارد کنند تا آن ها نیزجرئت داغ کردن تنورانتخابات را نداشته باشند. کنارکشیدن احتمالی خاتمی بدلیل تهدیدهای رژیم  و یا رد صلاحیت او نیز زمینه های رویکرد تحریم را درمیان حامیان وی و اصلاح طلبان تقویت خواهد کرد. با توجه به مجموعه این عوامل زمینه های یک تحریم گسترده و سراسری به مثابه اقدامی  برای ضربه زدن به اقتدارشکننده حاکمیت و زدن مهرباطله براین انتخابات برای رژیمی که سودای علم کردن حماسه سیاسی دورغین را درسرمی پروراند ضربه سنگینی است. درعین حال این اقدام درمسیرانتقال جنبش به دوران پس ازحکومت اسلامی و به مثابه حلقه و ایستگاهی برای تکوین آن اهمیت زیادی دارد. نباید فراموش کنیم بدلیل وخامت بحران و فشارهای وارد به رژیم، باتوجه به تقلب و رویدادهای 88  و سرکوب بیرحمانه رژیم که خاطره اش هم چنان در ذهن مردم سنگینی می کند، نفس شرکت نکردن دراین نمایش و به نمایش گذاشتن انزوای رژیم به مثابه یک کنش مؤثرنقش مهمی دراین انتصابات دارد. کنشگران و نیروهای مخالف نیزازهم اکنون به  سهم خود می توانند دردامن زدن به  کارزارهای گسترده تحریم انتخاباتی  و طرح شعارها و مطالبات مردم نقش آفرینی کنند و حضورمؤثری درزدن مهرباطله به کل انتخابات داشته باشند.       

  درچنین شرایطی باید قلب نظام یعنی ولایت فقیه را که کانون اصلی بحران و فلاکت و پلیدی است، نشانه گرفت و اجازه نداد که  درهیاهوی کشاکش نزاع جناح های آن گم و گورشود. باید هم چنین خود را برای بحران پس از"انتخابات"  ودوره سرنوشت سازی که شروع می شود آماده کرد. از این پس صف آرائی درونی جنبش  دیگر نمی تواند هم چون گذشته براساس تضادهای درونی حاکمیت شکل بگیرد. این صف آرائی ها می تواند براساس مطالبات پایه ای اعم از معیسشی و مطالبات سیاسی و اجتماعی وبرابری طلبانه و درپیوند جنبش های طبقاتی و اجتماعی با یکدیگرو در راستای  تنگ کردن حلقه محاصره به دور رژیم صورت گیرد. برای تحریم گسترده انتصابات رژیم باتمام توان خود بکوشیم!




No comments: