Saturday, March 19, 2016

شبه اپوزیسیون و صحنه آرائی های کاذب

نوروزنمادتازه شدن طبیعت و زنده شدن امیدها، برهمه عزیزان مبارک باد!
شبه اپوزیسیون و صحنه آرائی های کاذب!
در حالی که اصلاح طلبان چه در کردار و چه در گفتار به صراحت نشان داده اند که انگیزه و هدف اصلی آن ها، از مشارکت فعال در انتخابات نمایشی و مهندسی شده جناح حاکم، اثبات این حقیقت بوده است که آن ها بخشی جدانشدنی از پاره تن نظام هستند، 

چنانکه پیام محمدخاتمی پس از اعلام نتایج انتخابات، صراحتا به همین انگیزه و هدف دلالت دارد. چنین هدفی توضیح دهنده این است که چرا آن ها باین آسانی و بدون هرگونه قید و شرطی به شروظ و سازوکارهای تحمیلی و گزینشی جناح مسلط تمکین می کنند و چرا در شوهای کاملا نمایشی شرکت کرده و با همه توان خود به تنورانتخاباتی جناح حاکم که خود به دلیل دامنه انزوایش قادر به گرم کردن آن نیست، رونق می بخشند. آن ها فی الواقع و بدرستی خود را بخشی از پیکره و کیان نظامی می دانند که درهمه حال برایش فداکاری کرده اند و حتی برایش به زندان رفته و متحمل فشار شده اند. از سازماندهی نظام اطلاعاتی تا بازجوئی و شکنجه و اعدام و آرایش چهره نظام در مجامع جهانی و تا خدمت گزاری به عنوان دولت و نمایندگی مجلس و ... همه و همه در در کتاب خدماتشان حک شده است. چه باک اگر که حریف قدر خدمات آن ها را نداند و بر سرو صورتشان بکوبد، این رفسنجانی ها و خاتمی ها و موسوی ها هستند که خود را یاران واقعی خمینی و روح انقلاب اسلامی می دانند. از این رو رفتارشان برای مشارکت  تحت هر شرایطی که حریف دیکته کند قابل درک است و عین سیاست ورزی، که آن را باید در چهارچوب منازعات و جناح بندی های درون یک نظام ضدمردمی و استبدادی صورت بندی کرد. اما در این میان شبه اپوزیسیونی وجود دارد که با ایفای نقش دوایراقماری برای اصلاح طلبانی که خودنقش قمرگردان بدورجناح اصلی را بازی می کنند، با انواع توجیهات و لفاظی های توخالی در صددپنهان کردن حقیقت مناقشه بر صحنه رقابت هستند. آن ها با بهره گیری از رانت رسانه های کلان وابسته به قدرت ها، ی وقفه برآنند که بجای افکندن نور بر صنحه واقعی، و با ارائه میزانسن های کاذب از صحنه، چهره واقعی و پلیددشمنان آزادی و عدالت اجتماعی را پنهان نگهدارند . 
یکی از مهم ترین این نوع توجیهات تئوریک آن است که مدعی اند جنبش های اجتماعی نیازمندمتحدی در قدرت هستند، و با جهانی انگاشتن این ادعا، از آن در تبیین "مشارکت انتخاباتی" بهره جویند. با این همه جامعه دوقطبی شده و بخش بزرگی از مردم آن را تحریم می کنند. در حقیقت کنش تحریم همچون دقایقی از تاکتیک معطوف به مبارزه علیه کلیت نظام و در خدمت شکل گیری قطب مستقلی در برابرآن است. قطبی که تمامی هم و غم و مهندسی انتخاباتی و غیرانتخاباتی رژیم صرف ممانعت از شکل گیر آن است، و خامنه ای از آن به عنوان پروژه دشمن برای تقابل مردم و نظام نام می برد. کنش تحریم و مشارکت دو تاکتیک هم ارز و قیاس پذیر نیستند که با محاسبه هزینه و فایده و سود و زیان، یکی از آن ها را انتخاب کنیم. آن ها بیان دو کنش متفاوت از یک رویکرد نیستند، بلکه بیان دوسطح از مبارزه و  رویکرد هستند: یکی معطوف است به درون نظام و جابجائی این یا آن جناح و این یا آن شخص درساختارهای نظام، حتی اگر وجهی از اعتراض به هسته اصلی قدرت از سوی بخشی از مشارکت کنندگان هم در آن وجودداشته باشد. چرا که از محدودیت ذاتی خود بدیلیل زندانی بودن در چهارچوب نظام و ترجیح این یا آن جناح و این یا آن فرد در رنج است. این نوع برخوردسلبی درون سیستمی، درهمان حال دارای وجه ایجابی است که به طوربی واسطه منجر به تقویت جناحی دیگر و از این طریق تقویت و مشروعیت بخشیدن به کلیت نظام دستخوش بحران می گردد، و بهمین دلیل ماهیتا پارادوکسال و سترون است. طرح معادله شرکت براساس "نه از حب علی بلکه از بغض معاویه" که به عنوان دلیل بخشی از شرکت کنندگان که امید و باوری هم به نظام ندارند، اما خروجی این رویکرد در بهترین حالت جزآفریدن شرتازه ای بنام"علی" و مسلط کردن کسی برسرنوشتمان می گردد که بیان گرمطالبات واقعی امان نیست. در برابر آن، کنش دیگر با داشتن کاراکترسلبی و اعتراضی معطوف است به کل سیستم اعم از این یا آن جناح. بهمین دلیل به عنوان نتیجه گیری گفته می شود، باید با کانونی کردن مبارزه حول استبدادمذهبی و اقتصاد و سیاسی آن و علیه قلب طپنده آن   -ولایت مطلقه- اما درهمان حال با افشاءهم ذات پنداری کاذب با بخش دیگری از حاکمیت، در تلاش برای جلب عناصربینابینی و متزلزل به صفوف تحریم کنندگان و معترضین به کل نظام، با هدف شکل گیری یک جنبش توده ای نیرومند و پائین کشیدن استبدادحاکم همت گماشت. در اصل مضمون رویکردتحریم به معنای تشدیددامنه انزوائی است که نظام حاکم دچارآن شده و میوه چندین دهه مبارزه و زندان و شکنجه و اعدام و تجربه زیست با هیولای حکومت اسلامی است، که بطورطبیعی دستاوردبزرگی است برای پیشروی های بعدی. اما جوهرمشارکت بناگزیر و صرفنظر از این که  شرکت کنندگان آن چه نیتی در سرداشته باشند در جهت معکوس، یاری رساندن به خروج رژیم از انزوا است. و این در حالی است که که برای تغییرنظام به تعمیق این انزوا نیازداریم و نه رونق بخشیدن به تنورانتخاباتی رژیم.

حضور رژیم استبدادی فقط در عرصه"انتخابات" و موسم انتخاباتی نیست که حضوردارد ، بلکه درهمه دقایق زندگی حضوردارد و مبارزه علیه آن در تمامی یاخته ها و سطوح گوناگون جامعه جریان دارد. از همین رو دامنه مبارزه برای منزوی کردن مطلق آن و تنها گذاشتن تا لحظه فرخنده ای که  هم چون درخت خشکیده و بی ریشه از خاک کنده شود، فرجامی که در انتظارهمه دیکتاتورها و دشمنان مردم و دموکراسی و عدالت اجتماعی است و با  به انزوای مطلق کشاندن درهمه حوزه های زیست و زندگی پی گرفته می شود. تحریم نمایش انتخاباتی رژیم تنها دقایقی از این مبارزه گسترده و رو باوج را تشکیل می دهد.
 دریغا که اکنون کسانی پیداشده اند در کسوت شبه اپوزیسیون که با بهره گیری از رانت رسانه های کلان خارج از کشور، و انکارمبارزه سرنوشت سازی که بین مدافعان دموکراسی و عدالت اجتماعی با دشمنان آن جریان دارد، و آماج قراردادن اخگرسوزان مقاومت و گل آلودکردن آب، بدنبال رویکردتعاملی و مشارکت جویانه با دشمنان دموکراسی هستند.  دامنه شیفتگی چنان است که حتی اگر حریف تمامیت خواه بجای گشودن آغوش باز مشت و لگد نثارشان کند و عوامل نفوذی دشمن بنامد، و اگر رهبرنظام محبان آن ها را حبس خانگی نماید و نانجیب اشان بخواند، و گوشه چشمی به  توبه آن ها نیافکند، هیچ گونه خللی برآن وارد نمی شود. باین ترتیب مناقشه فقط حول این یا آن تاکتیک نیست بلکه پیرامون گفتمانی است که اصل مقاومت و منزوی ساختن استبدادحاکم را نشانه گرفته است.

اگر استبدادحکومت اسلامی و نظم فقیهانه و مشرف برزندگی در همه حوزه های اجتماعی حضور دارد، مبارزه با آن نیز در میان کارگران، معلمان و... و زنان و دانشجویان و ... جاری است، پس مبارزه برای منزوی کردن و نهایتا درهم شکستن آن در همه سطوح و عرصه ها جریان دارد. باین ترتیب کنش تحریم در انتخابات، تنها فرازی از مبارزه عمومی جنبش ضداستبدادی محسوب می شود که در تمامی یاخته های جامعه برای رهائی از سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظام جریان دارد. بهمین دلیل انرژی مبارزاتی رهاشده از آن می تواند و باید در راستای ارتقای این مبارزه  در همه سطوح اجتماعی بسط و تداوم یابد.

No comments: