Wednesday, March 19, 2008



سال نور را به همه عزیران تبریک گفته وبرایتان روزهای سبزوزیبا آرزومی کنم

Monday, March 17, 2008

"انتخابات"رسوا وپرازتقلب!
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com

نظام گندیده،انتخابات گندیده و"اصلاح طلبان"گندیده!
ازقدیم گفته اند که هرموجودی را انگلی است ویژه خود،وهمواره سنخیتی انکارناپذیر بین آندو وجود دارد.دراین نوع رابطه- رابطه مبتنی برطفیلیگری- مبنای هستی انگل ،به بقاء موجودی که انگل طفیل آن محسوب می شود گره خورده است .چرا که انگل ازخود، حیات و موجودیتی مستقل نداشته و زندگی ومنبع تغذیه اش ازقبل ِ موجودوابسته به آن می گذرد. وقتی موجودی،به مرحله گندیدگی کامل میرسد،همان گونه که جمهوری اسلامی رسیده است،بهمان نسبت طفیل ویا طفیل های آن نیزگندیده ترمی شوند. برای آنها خط قرمزی وجودندارد. محاسبه سودو زیان درمنطق تصمیم گیری آنها جائی ندارد.بعنوان مثال آنها حتی اگرازقبل و صددرصد بدانندکه جناح حاکم برای مهندسی یک انتخابات تقلبی همه گونه تدارکات لازم را فراهم ساخته است و حتی خود آن هاپیشاپیش آن را "کودتای پارلمانی دوم" بخوانند و انتخابات رسوابنامندش (همانطورکه تاج زاده سخنگوی ستاداصلاح طلبان مشارکتی چنین خواند)،ویا چون سخن گوی حزب اعتمادملی پس ازپایان شمارش درپیامش به مردم بگوید انتخاباتی که درآن نظارت نباشد شرکت درآن بی فایده است،بازهم بدلیل همان وابستگی جدانشدنی خود به نظام، باید درآن شرکت کنند وگرنه کاملا بی هویت شده و بدست خویش ناقوس مرگ خود را بصدا درآورده اند(همانطورکه عطریان فردرگفتگو با نشریه میزان می گوید،دراین انتخابات-که تکلیف 80 درصد آن روشن بود- مساله برای ما هویتی بود ونه کسب قدرت) .وقتی آنها می گویند ما "خود صاحب خانه هستیم واگرازدربیرونمان کنید ازپنجره واردمی شویم"، هم سرنوشتی خود با نظام و تغذیه ازبندناف مشترک را به زبان می آورند. ویاهنگامی که آنها وجود جامعه مدنی وسیاست ورزی خود را به تداوم حضورانگل وارخود درساخت قدرت گره میزنند، دارند همین واقعیت را خاطرنشان می سازند.
رژیم جمهوری اسلامی مدتهاست که مشغول پوست اندازی فاز دوره گندیدگی کامل است. ازمشخصات این گندیدگی کنارگذاشتن کامل لعاب جمهوری بسودگوهراصلی این نظام- حکومت اسلامی و ولایت مطلقه-،تبدیل شدن اسلام به دکان فریب ونیرنگ خالص که درآن مشغله کابینه دولتی اش کشیدن جاده اتوبان برای بردن زائران به چاهی است که قراراست امام زمان ازآنجا ظهورکند،* اقتصادش یک اقتصاد تماما دلالی ووارداتی که درتیول وانحصارخودی ها و معتمدان وسردارانش است،میلیتاریسم وتکیه برنیروهای نظامی به مثابه تنها تکیه گاه باقی مانده ومورد اطمینان درشرایطی که بقایای پایگاه اجتماعی اش درحال خشکیدن کامل است، ودرحیطه ساختارقدرت نیز بدنبال سراب یکدستی حکومت دویدن وباریک ترکردن هرچه بیشتر قاعده هرم حکومتی،وبالأخره نظامی که تنها باتشدید سرکوب و بحران آفرینی قادربه تداوم حیات خوداست.
برگزاری باصطلاح انتخابات مجلس هشتم اسلامی اوج به نمایش گذاشتن این گندیدگی بود. انتخاباتی که رسما وقانون ودرروزروشن وجلوی چشم همه دوسوم تکلیف کرسی هایش ازقبل روشن شده بود ودرمورد یک سوم بقیه هم که باصطلاح رقابتی محسوب می شدند،بابکارگیری انواع ترفند ها و مکانیسم های کنترل کننده،بسهولت قادراست دوسوم این سهمیه را ازآن خود کند وبقیه نواله،آن 15 درصد باقی مانده را، برای راضی نگهداشتن حریفان، آراستن ویترین مجلس وگرفتن پزدموکراتیک به جلوی رقبای خود بیاندازد.آنهم رقبائی این چنین ارزان فروش و بی آزار ازقماش حامیان رفسنجانی و عناصری میان تهی همچون کروبی ها و... . براستی ازاصلاح طلبان دیروزنظیرمشارکتی ها و مجاهدین انقلاب اسلامی وآنچه که امروز یاران خاتمی می نامندش...دیگرچه چیزی باقی مانده است جزمشتی انگل ودروغ گو وهیاهوگر؟درواقع یکی ازمظاهرهمین پوست اندازی تبدیل دوقطبی محافظه کارواصلاح طلب دیروز،به محافظه کارواعتدال طلب وباصطلاح میانه رو امروزاست که درآن جریاناتی چون حزب اعتدال ومیانه و کارگزاران و کروبی ها و ... به عنوان قطب تقلبی اصلاح طلبان دست بالا را پیداکرده اند.
پیروزی بروایت "اصلاح طلبان"
درهنگام قرائت وانتشارآراء درتهران و شهرستانها،روزنامه ها وسایت های متعلق به ائتلاف اصلاح طلبان سرشارازتیترهای حاکی ازپیروزی اصلاح طلبان بود که اکنون خفقان گرفته اند. مثلا روزنامه کارگزاران،با تیتردرشت اصلاح طلبان پیشتازانتخابات،وروزنامه اینترنتی نوروز،پیروزی 50 درصدی یاران خاتمی و...اعتراف خبرگزاری فارس به پیروزی اصلاح طلبان، وپیشتاری اصلاح طلبان درانتخابات تهران ونظایراین که ازتهران 14-15 نفرازاصلاح طلبان به مجلس میروند وامثال آنها بود.
بنابراین نباید تعجب کرد،اگر که درپی اعلام نخستین نتایج انتخاباتی توسط وزارت کشور، مبنی برپیروزی 71 درصدی اصول گرایان دردور اول، و پیروزی تقریبا مطلق آنها درتهران درحالی که ازلیست اعلام شده 30 نفراول تهران تنها نام یک نفر-مجیدانصاری- ازلیست جبهه اصلاح طلبان درانتهای لیست دیده میشود(انگارکه آنها دارند انتقام حدادعادل سرلیست خود درانتخابات مجلس ششم را که درانتهای لیست وبیرون آن قرارداشت می گیرند)، ودرحالی که جبهه یاران خاتمی تنها قادربه کسب 23 نماینده شده اند(آنهم نمایندگان جناح راستی که باید با قیداحتیاط آنها را اصلاح طلب نامید)، جبهه مشارکت اطلاعیه ای بدهد و پیروزی اصلاح طلبان درانتخابات را وازاینکه توانسته اند پروژه رژیم را بهم بزنند تبریک بگوید!(اطلاعیه جبهه مشارکت وسخنان ناصری به عنوان سخن گوی ائتلاف اصلاح طلبان).البته اگرکسی ازبیابان آمده باشد و بی خبرازسیررویدادها، وبیاینه جبهه مشارکت باتیتر"حضوروهمت مردم بازی طراحی شده آنها رابهم زد" را بخواند،حتما تصورمی کند که گویا واقعا شرکت گسترده ای توسط مردم درانتخابات صورت گرفته و رقیب قدرهم،باهمه ترفندها وتلاش های خود،عرصه راباین ها باخته است!.اماوقتی بدورازلفاظی ها وادعاهای سراسردروغ، بادقت بیشتری بیانیه خوانده شود، معلوم میشود که منظوراز این پیروزی تنها بدست آوردن یک سوم ازکرسی های رقابتی است (سوای دوسوم کرسی هائی که درآن ها اصولا رقابتی وجود نداشته وتکلیفش ازقبل روشن شده است).بطوری که بادرنظرگرفتن سهمیه دوسوم قبلی ودوسوم پیروزی درحوزه های رقابتیتوسط "اصول گرایان"،معلوم می شود که مجموعا بین 80 تا85 درصد کرسی های مجلس دراختیارجناح حاکم وحامیان وی است و تمامی این هیاهوها برسرقلمرووسهمیه مجازو حقارت آمیز15 درصداست .هدف وتبلیغات جناح حاکم و نوع بازی وبازیگرانی که سازمان داده است روشن است، اما درمورد اصلاح طلبان این سؤال مطرح است که آنها چه هدفی ازاین همه وارونه گوئی ها و خاک برچشم مردم پاشیدن ها ومجیزگوئی درباره انتخاباتی چنین رسوا وازقبل تعیین تکلیف شده دارند؟
بهم زدن بازی یا شرکت دربازی ونجات آن؟
قبل ازهرچیز آنها می خواهند شرکت درانتخاباتی چنین رسوا وسرشارازتقلب رسمی وغیررسمی را –برای بدنه و هواداران خود که بخش مهمی ازآنها مخالف شرکت بودند،توجیه کنند.وبهمین دلیل هم،بیش ازحد معینی برطبل تقلبی بودن انتخابات نمی کوبند.علاوه براین آنها،خودبخشی ازاین بازی بودندونه بهم زننده آن. آنهم بخش کمیک وکاملا صوری آن بودند که وظیفه گرم کردن تنورانتخابات والقاء این تصویربه اذهان عمومی رابعهده داشتند که گویا بایک انتخابات رقابتی سروکاردارند وشکستن جو وابعاد تحریم گسترده وبزک کردن تصویررژیم درانظارجهانی ازاهم این وظیفه بود. بنابراین برخلاف عبارات توخالی بهم ریختن بازی حریف،آنها درشرایطی که جناح حاکم سخت به نقش کمیک آنها نیازداشت،درنقش دلقکان ازخودبیخود و سر گرم کننده، بروی صحنه ظاهرشدند ونقش خود را باجدیت تمام به پیش بردند.وقتی خاتمی وجبهه مشارکت می گویند بازی آنها را بهم زدیم،هدفشان صرفا تلاش مذبوحانه ای است برای پوشاندن رسوائی خود دراین بازی مسخره. منظورآنست که نارضائی قابل پیش بینی بدنه مشارکت وحامیان خود را دهنه بزنند و ازریزش آوارگونه هوادارن خود ممانعت به عمل بیاورند.
بدترازآن،رسوائی وروسیاهی بجامانده درچهره پادوها و کارچاق کن هائی هم چون مسعودبهنودها،ابراهیم نبوی ها وعیسی سحرخیزها، فرخ نگهدارها،بابک امیرخسروی ها و ملیحه محمدی ها و…-این موجودات دوزیستی میان اپوزیسیون وپوزیسیون است، که باپشتیبانی رسانه های رادیوفرانسه و رادیو و تلویزیون صدای آمریکا وبعضا با کمال تأسف سایت های مدعی اپوزیسیون ، به آوازه گری برای شرکت درانتخاباتی چنین رسوا سرازپا نشناختند.
تخمین ارقام تقلب
دامنه احتمالی تقلب تاچه حداست؟
مداخله وتقلب درانتخابات درسه سطح هم درتعیین سهمیه دوسومی قطعیت یافته درمرحله گزینش کاندیدها،هم باصطلاح دربرگزاری ودرسطح میکرو(خرد)-مربوط به دستکاری گسترده آراء صندوق ها وآنچه که مربوط به رعایت و نحوه برگزاری تشریفات قانونی انتخابات مربوط می شود که عدول ازاین مقررات وسیعا صورت گرفت وداد وفریاد رقبارا هم درآورد و هم درسطح ماکرووکلان جایجائی کلی آراء که البته درمورد آن هنوز سکوت سنگین وپرمعنائی،ازجمله ازسوی رقباء انتخاباتی برقراراست.که این سکوت دیری نخواهد پائید.
کنترل کامل ورودی و خروجی صندوق ها،ممانعت از نظارت کاندیدهای رقیب برسرصندوق ها،نقش واگذارشده به بسیج وسپاه ومبلغان جناح حاکم درپای صندوق ها ونقش آنها درمیان شمارشگران،خلوت کردن اتاق جمع آوری آراء نهائی از خبرنگاران وناظرین کاندیدها،و....همه وهمه شرایط دستبرد باصطلاح تضمین شده را به آراء فراهم ساخت .درهرحال براساس شواهد وقرائن متعدد تقلب درهردوسطح بسیاروسیع بوده ودرکارنامه رژیم رکوردجدیدی را به جا گذاشته است. بی شک تا افشاگری ازدرون صورت نگیرد،کسی نخواهد توانست از چگونگی و ارقام دقیق وواقعی آن تصویردقیقی بدست آورد. اما این مانع تخمین ابعادکلی تقلب ازسوی ناظرین وتحلیل گران نمی شود.
دراین میان بویژه مساله اصلی وناگفته،همانا تقلب کلان و جابجائی کلی ارقام شرکت کنندگان درانتخابات است.پس ازصدورفرمان وپیام رهبرمنبی برحمایت ازلیست حامیان دولت وابرازاطمینان ازحضورگسترده مردم، ابتداوزیرکشورازپیش بینی وآرزوی شرکت بالای 60 درصد سخن به میان آورد.که عملا با تعیین شدن کف تقلب "پیش بینی" وی جنبه واقعیت بخود گرفت.باین ترتیب معلوم شد که تصمیم به افزودن یک رقم بزرگ حدود 12%به تعداد شرکت کنندگان مجلس هفتم برای زدن مشت محکمی به دهان استکبارجهانی وداخلی گرفته شده است(برای اثبات شرکت بیش از60 درصدی). بااین وجود رقم تخمینی تقلب کلان باید حدود دوبرابررقم فوق باشد. چرا که حتی رقم شرکت درحدواندازه مجلس هفتم هم امروزه برای رژیم امری سهل الوصول نبوده ونیست:میدانیم که چندین میلیون رأی دهنده بین 15 تا18 سال باتغییرقانون انتخابات ازدادن رأی محروم بودند(بخاطرخثنی کردن رأی اعتراضی آنها).ازسوی دیگردراین فاصله دوسه سه ساله نرخ تورم به طوررسمی به سه برابررسیده، قیمت وهزینه مسکن 300 درصد بالارفته، خط فقر به 600 هزارتومان رسیده ودرمقایسه با حقوق پایه و حداقل حقوق که برای امسال دوبست وبیست هزارتومان تعیین شده به نسبت تقریبا سه به 1 رسیده است(زندگی درزیرخط فقر داردبه امری فراگیرتبدیل می شود).بی شک چنین گستره ای از فقری درافزودن برنارضایتی عمومی ورویکرد از رژیم درمقایسه با دوسه پیش تأثیرات زیادی بجا نهاده است.همانطورکه گزارشگران بیطرف نیزدرگزارشات خود برخلوتی خیایان های جنوب شهر صحه گذاشتند. علاوه برآن، امتناع جریانات ونیروهائی چون تحکیم وحدت،ملی مذهبی ها ویا کمیته دفاع ازانتخابات آزاد شیرین عبادی و... درکنارآنها بخشی ازاپوزیسیونی که درگذشته معمولا شرکت می کرد، دامنه جبهه امتناع را گسترده ترساخته بود. بااحتساب عوامل فوق ودرنظرگرفتن گزارشات متعدد و متواتری که جملگی برخلوتی محسوس صندوق ها تأکید داشتند وبالاترازهمه فقدان رقابت انتخاباتی درمقایسه باموارد گذشته-بعنوان مثال درشهردرجه یک وبزرگ وپرتنشی هم چون اصفهان فقط کاندیداهای جناح حاکم امکان حضورداشتند- وخلاصه با درنظرگرفتن مجموع عوامل فوق، رقم نزدیک به شرکت کنندگان واقعی باحتمال زیاد حول 35-40 درصد بوده است. که البته دراین میان حدود 5 وحداکثر10 درصد آنها را می توان به عنوان پایگاه قابل تکیه و حامی رژیم بشمارآورد وشرکت بقیه هم درهرانتخاباتی معمولا صرفنظرازفضای حاکم سیاسی وبراساس عواملی چون رقابت ها ومنافع و انگیزه ای محلی ومنطقه وروستائی صورت می گیرد.
درچنین شرایطی جزجابجائی رقم کلی شرکت کنندگان درمقیاس 20 تا 25 درصد چگونه می توان به رقم ارقبل پیش بینی شده پورمحمدی رسید؟ واحتمالا همین موفقیت در تجربه تازه –درسطح کنونی –است که خامنه ای را وادارساخته است که ازعمق وجودش برزمین افتاده و پیشانی خشوع برخاک نهاده وازته دل سجده شکر به عمل آورد.چنین تقلبی گسترده البته اگرمثلا چنین تقلبی درانتخابات دوم خرداد صورت می گرفت-همان وسوسه ای که باوجود طراحی درآخرین لحظات کنسل شد- منجربه شورش گسترده ای می شد.
چرا که مردمی برانگیخته اگردرانتخاباتی شرکت کنند ونتیجه بیرون آمده ازآن مغایرت کلی با امیال وارزبابی جمعی آنها داشته باشد ،معمولا سربه شورش می زنند.ولی درشرایط کنونی دقیقا بخاطرعدم شرکت واقعی مردم وصورت گرفتن تقلب درغیاب آن،انتظارچنین اعتراضی دراین مورد نمی رود. درحقیقت مردم ازاین مرحله-دخیل بستن به رژیم وصندوق هایش- عبورکرده اند.بهمین دلیل تقلب ودستکاری گسترده صندوق ها دعوائی است مربوط به تقسیم قدرت در میان گرگان و بطورمستقیم درسرنوشت آنها بی تأثیراست.واین البته مبین جداشدن راه امام زاده "صندوق" ها، ازمسیرراه پیمائی مستقلانه مردم است. وازقضا همین جدائی است که برخی ازدوراندیشان وروشنفکران وعقلاء حاکمیت را نگران آینده ساخته است. نگاهی به کنش یک بخش دانشجوئی متوهم به نظام به خوبی بیان گراین نگرانی است:
دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران وعلوم پزشکی قبل ازبرگزاری انتخابات ودرمرحله ردصلاحیت ها توسط ساطورنظارت استصوابی، تجمعی اعتراضی را درحسینیه ارشادنسبت به آن به عمل آوردند.درجریان تجمع، سخنران ضمن هشداردادن به رژیم گفت که ما آخرین کسانی ازنسل قانون هستیم که با شما چنین سخن می گوئیم.(شبیه همان سخنانی که بازرگان درسالهای محاکمه نهصت آزادی و دوره پس ازکودتای 28 مرداد درزمان شاه ابرازداشته بود). وهمین مسأله نشان می دهد که رژیم باید درپس احساس پیروزی و خاشعانه خود ،باید نگران سکوت سنگین وجداشدن کامل ریل ها ازیکدیگرباشد.
*********

درهرحال دوره دخیل بستن به صندوق های گندیده وقلابی وطواف حول آن ودوره عوام فریبی رژیم، سپری شده است . دوره جنبش های های اجتماعی و طبقاتی ورشدوشکوفاتی نافرمانی های مدنی-اجتماعی فرارسیده است.رژیم گرچه برای روئین تن کردن خود، دریچه های تنفس را بسته وآنچه راهم که مانده است یکی یکی می بندد، اما ناخواسته درهمان حال هوای کل اتاق را مسموم کرده وباین ترتیب کلیت خود را درمعرض آسیب قرارداده است.
دردوره انحطاط کامل هرروز که ازحیات رژیم می گذرد،بهمان اندازه دردی گسترده وسراسری دراندام جامعه می پیچد. پس بینی امان را محکم بگیریم وبرشتاب گام های مستقل خود بیافزائیم.


*-البته روشن است که اگرهرآینه امام زمان واقعی ناپرهیزی کرده وظهورکند،ظهورش همان ودستگیری واعدام شدنش به اتهام خروج علیه حکومت نیزهمان! بنابراین جلال وجبروتش تاآن زمان محفوظ است که ازخروج بی موقع علیه حکومت پرهیزکرده وهم چنان درهمان ته چاه بماند واجازه دهد که بنام او حکومت کنند وهدایا را نثار چاه پرنشدنی اش بکنند.
2008-03-17-27-12-86http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Friday, March 14, 2008

چند کلمه درباره خبرانتشاریافته درباره نظراسانلو نسبت به انتخابات نمایشی
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com

براساس ادعای روزنامه نوروزارگان اینترنتی جبهه مشارکت،اسانلو رئیس سندیکای اتوبوس رانی تهران درتماسی تلفنی اززندان اوین اعلام کرده است "که رأی به یاران خاتمی تنها راه نجات کشوراست".مطابق این روایت او ازمردم خواسته است که درپاسخ به درخواست خاتمی برای بهم زدن بازی به ائتلاف حداکثری اصلاح طلبان رأی بدهند.
انتشاراین خبردردقیقه 90،آنهم درشرایطی که گزارش های متعدد ازمنابع گوناگون حاکی ازوجود فضای سرد وخالی ازجنبش وجوش انتخاباتی است ودرشرایطی که حتا نیروها وجریاناتی چون تحکیم وحدت و کمیته دفاع از انتخابات آزاد وتحکیم وحدت و ... ویا سازمانی مانند اکثریت نیز به جرگه تحریم کنندگان پیوسته وجریان ولرمی چون اتحاد جمهوری خواهان بدوشقه تقسیم شده و دوموضعگیری اعلام داشته اند، بی تردید ازجهات گوناگون سؤال برانگیزاست.بویژه درشرایطی که همکاران اسانلو درسندیکا نسبت به نظراواظهاربی اطلاعی می کنند و می گویند ماه هاست که ازحال وهوای وی-بجزاطلاعات اندکی که ازطریق همسرش دارند- بی خبرند.البته باید اضافه کنیم که خوشبختانه آنها درواکنشی سریع ومسؤلانه، آن را حداکثرنظرفردی وی دانسته با تأکید برنظرمتفاوت سندیکا ونیزگوشزدکردن نقش ضدکارگری وضدسندیکائی خانه کارگروعناصری چون محجوب که درصف اصلاح طلبان قراردارند، بسهم خود مانع سوء استفاده رژیم ازآن شدند. درهرحال نظراعلام شده ازسوی وی نه قبلا باسندیکا هم آهنگ شده و نه با مواضع سندیکاهم آهنگ است. آنچه که دراین میان سؤال برانگیزمی نماید، این است که اگراسانلو درشرایط طبیعی قرارداشته باشد، چراباید مواضع خویش را قبل ازتماس با نوروز با همکاران خویش درمیان نگذاشته باشد؟ ودیگرآنکه با وجود اینکه به گفته همکاران سندیکائی وی، ماه ها است که ازحال واحوال او بی خبرهستند؛ چگونه وی اجازه یافته است که با خارج آنهم با بخش ولایه ای از اصلاح طلبان که جناح حاکم بیش ازسایرجریانات دیگر نسبت به آن حساسیت دارد تماس بگیرد؟. پاسخ به این سؤال نشان دهنده وجود پروژه سازمان یافته ای است که هردوجناح رژیم به یکسان درطراحی ومشارکت درآن سهیم اند.البته نفع جناح حاکم که ریش وقیجی کنترل تمامی مراحل "انتخابات" را دردست دارد، وآنچه هم که ازصندوق ها بیرون می آید،نمی تواند خارج ازاراده وتمایلات وی باشد، و حتی اجازه نظارت و حضورتشریفاتی جناح رقیب را درپای صندوق ها و شماره آراء نمی دهد، روشن است. اومی تواند با یک تیردونشان بزند،هم باصطلاح باکشاندن کارگران به پای صندوق ها یخ تحریم گسترده را بشکند وهم مطابق معادله آشنادرجمهوری اسلامی مبنی بر"بنویس بنام اصلاح طلبان،بخوان بنام اصول گرایان" آرای ریخته شده را بحساب خود واریزکند. اما درمورد اصلاح طلبان،اولا آنها درعمل دارند پاداش اجازه حضورمحدود خوددرانتخابات را به حریف می پردازند.وثانیا آنها برپایه یک خودفریبی باوردارند که هرچه یخ تحریم شکسته شود،بسودبالارفتن وزن آنها درنتایج حاصل ازانتخابات خواهد بود. وثالثا باید به آن پیوند عاطفی وپاره تن نظام بودن این جریان اشاره کرد که علیرغم اخم وتخم رقیب،درهرشرایطی حفظ نظام برای آنها ازاهم واجبات است.
بااین توصیفات وبا درنظرگرفتن اینکه هیاهوهای خاتمی و اصلاح طلبان نیزخود بخشی ازبازی جناح حاکم وسناریوی تنظیم شده توسط وی بشمارمی رود،روشن می شود که برای "بهم زدن بازی" باید کل این بازی را بهم زد ونه آنطورکه ازقول اسانلو نقل می شود تنها بخشی ازبازی را.درحقیقت شرکت درانتخابات شرکت درهمان بازی حاکمیت است که قراراست بهم زده شود.
همه درمورد آنچه که درزندان های جمهوری اسلامی برسرزندانیان می گذرد،آشناهستیم. وهمین مساله باعث آن شده است که درگذشته برخی ازافراد سرشناس وباتجربه-بعنوان نمونه مهندس سحابی-با اطلاع ازفضای زندان وظرفیت های خود،پیشاپیش و قبل ازدستگیری طی سخنانی اعلام بدارند که هرگونه اظهارات پیش ازدستگیری آنها فاقد اعتباراست و ملاک نظرواقعی آنها،شرایط قبل از دستگیری وبازجوئی وزندان ومواضعی است که درشرایط آزاد اعلام می شود.البته ازاین واقعیت ها نمی توان فرمول واحدی برای همه موارد بیرون کشید.اما همین تجربه ها نشان میدهد که باید باقید احتیاط به انتشاراین گونه خبرها بویژه دردقیقه 90 برخوردکرد.
بااین همه صرفنظرازصحت وسقم این خبر،مساله مهم اصل درست یا نادرست بودن آن وآن شرایطی که درمتن آن اظهارمی شود نیست.بلکه این سوء استفاده رژیم اززندانیان اسیروتحت انواع فشارهای روانی وفیزیکی است که باید خنثی شود. ومهترازآن-بازهم صرفنظرازاینکه تاچه حد این مورد مشخص درست باشد یا نه- مهم گرفتن این درس است که درجنبش باید تلاش شود که نظرهرکس به عنوان نظر یک فرد درنظرگرفته شود،مگرآنکه به مثابه سخن گو ویا نماینده نظرجمع را منعکس کند و اجازه داده نشودکه بورژوازی وارتجاع برای کارگران و جنبش رهبران مطاع الامر وکاریزماتیک وخزعبلاتی مشابه آن بتراشد که درسربزنگاه ها با فشاربه آنها جنبش را خلع سلاح کند. برای کاستن ازآسیب های این چنینی باید علی العموم در جنبش ها اولا "رهبران" نقش سخن گویان تصمیمات جمع و بدنه راداشته باشند واجازه نیابند که بجا و به نیابت ازآن ها به تصمیم گیری-بویژه درموارداساسی وپایه ای- بپردازند و ثانیا تا آنجا که ممکن است درتکثیر وتعویض سخن گویان پای بفشارندوثالثا درصورت بروزانحراف واشاعه نظرخود بجای نظربدنه ومجامع عمومی موردبازخواست قرارگیرند.باید تلاش کرد که با جاری کردن یک دموکراسی فعال و مشارکتی مرکزثقل تصمیم گیری های اصلی ومهم به مجامع عمومی وبدنه جنبش منتقل شود. هم اکنون تجربه مشابهی ازسوء استفاده ازمقوله رهبری را درجنبش معلمان هم شاهدیم که اصلاح طلبان 9 نفرازشورای رهبری کانون صنفی معلمان را برای اسم نویسی درانتخابات به صحنه عمل کشاندند. گرچه آنها درمرحله تأیید صلاحیت ردشدند. اما فشاربه معلمان برای شرکت درانتخابات ازسوی آنها و اصلاح طلبان هم چنان ادامه دارد. درهرحال داشتن حق اظهارنظر وحق تغییرنظرازحقوق بدیهی هرانسان است. چنین نظری می تواند درست باشد و یا نادرست و انحرافی. آنچه که دراین میان مهم است وموجب آسیب پذیری می شود وجود چنان مناسبات و چنان سیستمی است که چنین افرادی، دارای چنان قدرت و منزلت و جایگاه ویژه ای باشند، که بهمراه تغییرنظرخود بتوانند یک جمع و یا یک جنبش را به دنبال خود بکشند و آنرا خلع سلاح کنند.
2008-03-14-24-12-86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Thursday, March 13, 2008

مارش عظیم تحریم کنندگان ومعضل صندوق های خالی!

Taghi_roozbeh@blogspot.com تقی روزبه

کوس رسوائی نمایش انتخاباتی مجلس هشتم رژیم اسلامی چنان پرطنین است که نیازی به افشاگری ندارد. خود رژیم باگزینش پیشاپیش مهره های خود،آنهم بصورت"رسمی وقانونی وعلنی"، طبل این رسوائی را درچهارگوشه عالم بصدادرآورده است. بطوری که هرکس می تواند ازهم اکنون حول نتیجه ای که ازدرون صندوق های رأی بیرون خواهد آمد با خیال راحت به هرمیزان که دلش می خواهد شرط بندی کند،بی هیچ بیمی ازباخت.والبته درست بهمین دلیل بازارقماربازان حرفه ای هم سوت وکوراست! جالب است که این بار خود رژیم برای آن که خیالش را ازهرجهت آسوده کند، فتیله تنورانتخاباتی را پائین کشیده و باتدوین مقررات سفت وسخت توسط مجلس دست نشانده،برای کنترل تبلیغات خیابانی ومعابرعمومی برآن شده که ازملتهب کردن فضای"انتخاباتی"جلوگیری کند.هدف آن است که "آزمون انتخاباتی"صددرصد بی دردسربرگزارشود وازهرگونه دست اندازی احتمالی توسط باصطلاح رأی اعتراضی،بهره برداری رقبای داخلی برای سهم خواهی بیشتر وتعبیر خواب های مخملین ِتوطئه گران جهانی دوربماند.غرض آن است که "انتخابات"هم چون تعویض لباس بهنگام تغییرفصل،بی دردسرگردد.بی شک کم رمق نگهداشتن آتش تنور،برای جلوگیری ازسوء استفاده دشمنان ورقبا گرچه حاکمیت را ازدردسرهای نشان دادن پزدموکراتیک رهامی سازد وبحسب ظاهر روزنه هائی را برای جلوگیری ازرخنه دشمنان رنگارنگ می بندد،اما درعوض با گشودن روزنه های دیگروبزرگ تر، وبا سیبل کردن کل نظام آن را آسیب پذیرترمی کند. ازجانبی بنظرمی رسد هزینه هائی را می کاهد اما ازسوی دیگر پرداخت مالیات های سنگین تری را باو تحمیل می کند:دروجه مناسبات درونی زخم ها و تنش های مربوط به تقسیم قدرت را تشدید کرده وبانازک کردن قاعده هرم مشارکت طیف های حامی رژیم برناپایداری آن وشکنندگی نظام می افزاید؛ شکاف بین خود ومردم را وسعت بیشتری بخشیده وبادوقطبی کردن آن،صدای گام های مارش براندازی را پرطنین تر می کند؛ ودرسطح جهانی نیزبا نشان دادن بیش ازپیش ماهیت ضددموکراتیک خود،هم نفرت جهانی علیه خود را دامن میزند وهم قدرت مانور دشمنانش را برای افزایش فشارفراهم می سازد. درحقیقت رژیم به خیال روئین تن کردن خود دربرابر"باران فتنه" و ازطریق سراب یکدست کردن بیشتروبیشتر،چالش هایش را به عرصه های نوین تر،خطرناک تر،وبازگشت ناپذیرتری سوق می دهد ودرست بهمان اندازه پوک تروشکننده تر و بی آینده ترمی شود.درکوتاه مدت،اوالبته می تواند درمقابل پوسخند مردم ایران و استهزاءجهانیان صندوق های خالی را با آراء جعلی پرکند،وهمانطورکه با توهم بسته شدن پرونده هسته ای-که درواقعیت امر چیزی جزبستن یک مرحله و گشودن مرحله تازه ای از پرونده هسته ای نبود- جشن هسته ای برگزار می کند، درفردای پیروزی خیالی "انتخابات" هم می تواند جشن انتخاباتی برپاکند وهم چون دیکتاتورهای سرمست ازپیروزی"خود تضمین کرده"، به خویشتن تبریک بگوید.
نگاهی به سیرواژگونی حکومت های خود کامه نشان دهنده آن است که موش کورتاریخ فقط ازیک مسیرنقب نمی زند. یکی ازاین کوره راه ها،کوربین کردن چشمان حکومتی است که تنها قادراست نوک دماغش را به بیندونه دوقدم آنطرف تررا.اگرکسی چشم بند رابه نحوی به چشمانش به بندد که فقط قادربدیدن جلوی پای خود باشد وبدون افق،سرنوشتی جز تصادم مداوم بادیوارودیوارهای تازه ای که هردم دربرابرش برافراشته می شوند ندارد.آری می توان به خیال خود ازدام و مهلکه ای گریخت،اما هرفرارفتی ازاین گونه،برای نظام های استبدادی وبرای دیکتاتورها چیزی جزفرورفتن بیشتردردامی مهیب تروتنگ ترکردن حلقه طناب داربدورگردن خویش نیست.رانده شدن بسوی قربانی کردن هرچه بیشتر عوامل ومولفه های پایه ای بقاء یک حکومت بسود مولفه ها و منافع لحظه ای آن، جزتنگ ترشدن حلقه محاصره نیست. بعبارت دیگر وقتی یک حکومت مجبورمی گردد، برای تداوم حیات ننگین اش،شرایط پایدارتربقاء خود را بدست خویش نقض کند،حاصلی جز خود زنی و تنگ ترشدن حلقه محاصره ندارد.تجربه نشان می دهد که ورود به وادی این مهلکه،یکی ازحلقات مهم زنجیره ای است که سرنگونی نظام های ارتجاعی و مستبد را تشکیل می دهد.
نسخه اول ودوم سناریوی "انتخابات" !
درنسخه اول تن پوش انتخابات تنها به اندام جناح "اصول گرا" و مطلقا آنهائی که وفادار و"خودی ِخودی" بودند پرو شده بود.و درکنارآن سپاه پاسداران نیز،تمام قد واردصحنه شده وبه رقبا ومخالفین این جناح چنگ ودندان نشان می داد.آش چنان شورشد که فریاد" واحلقومای" رقبا درآمد ورژیم دچارتب بحران حکومتی شد:آنها که سرشان بی کلاه مانده بود،سریعا یک"رجل سیاسی" و دارای رانت معتبرسیاسی را کشف وروانه میدان کردند.چنین بودکه نوه ویادگارعزیز"امام خمینی" با پلاتفرمی حامل سه محور وارد صحنه شد:اعتراض به حضورعلنی سپاه درصحنه سیاسی و بعنوان نقض کننده آشکار وصیت نامه امام،رد صلاحیت های گسترده که منجربه سلاخی شدن بیرحمانه کاندیداهای رقبا توسط هیئت های اجرائی ونظارت شده بود،وبالأخره بی توجهی به سنت امام درتصمیم گیری ها و تمرکزتصمیم گیری دربیت رهبری بدون مشورت با یاران امام دفن شده. واکنش اولیه جناح رقیب به دوپینگ جناح رفسنجانی وشرکاء، بی اعتنائی بود وحتا فراترازآن،گیردادن به لپ سرخ وماشین بنزنوه امام!.وچنین بود که توسلی،این یاروفاداروهمیشه گوش بفرمان امام،درحین سخنرانی اعتراض آمیز در مجمع تشخیص مصلحت،ازشدت برافروختگی وغصه درجا دق کرد ومرد وشد شهیدزنده ای که رفسنجانی درنمازجمعه برایش اشک افشانی کرد،محتشمی درمراسم بزرگداشتش سخنان طوفانی برزبان راند وکروبی فرصت طلب و کرکری خوان عمامه اش را بدورسرش چرخاند؛ یعنی که تا سهممان را ندهید ساکت نخواهیم شد. باری سه رجل مغبون،رفسنجانی وخاتمی وکروبی نشستند وشورکردند وسپس به دیدار رهبر شتافتند.سایتی که به لپ سرخ و ماشین بنزنوه امام بندکرده بود بسته شد وسوراخ سوزن شورای نگهبان راهم کمی گشادکردند تا چنددوجین ازهمراهان این جریان بتواند باعبورازآن، شانس خود رابرای گذشتن از بقیه خوان ها بیازمایند.رفسنجانی به تشکرازمسئولیت پذیری ولطف شورای نگهبان پرداخت و سپاه هم بدون این که ازصحنه خارج شود، وبفهمی ونفهمی، ازپیش فنگ وپس فنگ کردن آشکاروتحریک آمیز دست برداشت.باردیگربرای همه ثابت شد که انداختن چندتکه خردوریزجلوی پای حضرات برای راضی کردنشان کافی است. وچنین بود که نسخه اندکی اصلاح شده سناریوی اول به عنوان متن نمایشنامه انتخاباتی بروی صحنه آمد:
برطبق این سناریو صحنه گردانی اصلی هم چنان دراختیارجناح اصلی یعنی اصول گرایان ووفاداران صددرصد امتحان داده باقی می ماند که درکسوت جبهه متحد اصول گرایان وائتلاف فراگیرمعرکه گیری کنند وادای انتخابات رقابتی وچند قطبی را دربیاورند. درکنارآن ها،حاشیه باریک دیگری مرکب ازجبهه اصول گرایان باصطلاح پراگماتیست هم چون رفسنجانی وحامیان آن و راست ترین بخش اصلاح طلبان حکومتی قراردارند که برای بهره بردن از سهمیه تعیین شده خود درتلاشند تابه خواست حضوریک اقلیت "موثروفعال"درساخت قدرت ادامه داده وباین ترتیب به حیات انگلی ونباتی خویش تداوم بخشند.وقتی که آنها ازاصطلاح اقلیت فعال ومؤثرسخن به میان می آورند،بلافاصله درمقابل این سؤال بی پاسخ قرارمی گیرند،که این چه اقلیت فعالی است که درمجلس هفتم باپیشه کردن سکوت مطلق،حتا صدای مخالفین درونی اصول گرایان پرطنین تر ازصدای آنها بود؟!
البته درحاشیه سناریوی فوق چندین نکته رقت انگیز وچندش آور دیگری وجوددارند که اشاره ای کوتاه به آنها خالی ازلطف نیست:
نخست آن بخش ازاصلاح طلبان موسوم به حکومتی (نظیرجبهه مشارکت ومجاهدین انقلاب اسلامی) هستند که جناح حاکم سهمیه ای برای آنان درنظرنگرفت. بااین وجود آنها هم چون دون کیشوت لباس رزم پوشیده وسواربراسب چوبین به میدان جنگ شتافتند و ستادانتخاباتی وسخن گو ترتیب دادند.آنها باوجود آنکه از"سیاست ورزی" مستقل محروم ماندند،اما بدلیل آنکه خود را صاحب خانه وجزئی ازنظام می دانند،ناچارگردیدند که درنقش واقعی وبرهنه شده خود،یعنی گرم کردن تنورانتخابات وتحریم شکنی ایفاء نقش کنند. تمامی هدف و تلاش آنها رخنه درصفوف گسترده تحریم کنندگان ازکارگران ومعلمان و دانشجویان و زنان و هنرمندان و... بوده وهست.وتنها امیدشان به میزان شکسته شدن یخ های تحریم است. آنها به عنوان زائده جناح راست اصلاح طلبان وبه سردمداری خاتمی که بیرون قرارگرفتن ازچرخه انتخاباتی نظام را فاجعه جبران ناپذیرمی داند و همانند تمامی بزنگاه های تاریخی هم چون برگزاری انتخابات نمایشی پایان ریاست جمهوری وسرکوب جنبش 18 تیر ولحظه کنونی، با خیانت به ادعاها و باورهای باصطلاح مردم سالاری دینی خوددرصحنه ظاهرشده،درآمده اند.
درکنارآنها ورقت آورترازآن ها،عناصری چون نهضت آزادی قراردارد که به بهانه مشارکت درفرایند دموکراسی! حضوردرآن را برخود واجب عینی می داند. وچندش آورترازاین ها،آن جنازه های مومیائی شده سیاسی،چون فرخ نگهدار وبابک امیر خسروی و ملیحه محمدی و... هستند که بایدک کشیدن ردای فاخر"اپوزیسیون یا پوزیسیون؟!"به مردم پیام می دهند که مبادا فرصت شرکت درانتخابات را ازدست بدهند!(والبته دراین میان آنتنی کردن این رویکرد توسط رسانه هائی چون رادیو فارسی فرانسه درکناربی اعتنائی به صف گسترده تحریم کنندگان نیزخالی ازتماشا نیست).فراخوان این حضرات درشرایطی است که حتی جریاناتی هم چون جبهه ملی وتحکیم وحدت ونیز ملی-مذهبی ها وعناصری چون سحابی وپیمان و... عدم شرکت خوددراین انتصابات را اعلام داشته اند!
بی شک آنچه که به صورت عشق بی ریا وخالصانه این جماعت به رژیم تماما گندیده نمایان می شود،دراصل نه ازروی حب وجذبه عطرمسحورکننده یار،بلکه نشأت گرفته ازبغض معاویه وترس ازآن سوی است: آنها راست وحسینی نگران پی آمدهای تحریم گسترده وموجهای برآمده ازآن ونگران یک برآمدتوده ای و نافرمانی مدنی-اجتماعی گسترده هستند.آنها درزمانی به فکرآشتی دادن مردم با رژیم، و صندوق با رای مردم برآمده و به جرگه تحریم شکنان پیوسته اند،که حاکمیت بی اعتنا به اندرزهای آنها وبا تکیه بر تنها ابزاربقاء خود یعنی سرکوب،هیچ گونه توهمی رابرای دخیل بستن به امامزاده صندوق ها باقی نگذاشته وسعید حجاریان ازپدیده بت واره شدن صندوق سخن به میان آورده است.
آری اکنون بیش ازهرزمانی راه خیابان، کارخانه،مدرسه،دانشگاه وخانه از"صندوق" جداشده وآهنگ گام های سنگین مارش مستقل راه پیمایان پرطنین ترشده است.بگذاررژیم درانزوا وتنهائی خود جشن پیروزی برپا دارد وآرمان باختگان و بریدگان ازمردم،به صندوق های ازقبل تعیین تکلیف شده دخیل به بندند!
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com2008-03-13-23-12-86

Saturday, March 08, 2008

8مارس روزجهانی زن را به همه زنان شادباش گفته وسال پربار تری را برای جنبش زنان آرزومی کنم.

جنبش زنان وچند چالش پیشاروی آن

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
زنان ایران علاوه برستم جنسی رواداشته شده درپهنای تاریخ، علی الخصوص آپارتاید جنسی وستم مضاعفی را درجمهوری اسلامی، ازهمان فردای پیروزی انقلاب بهمن تجربه می کنند.آنها سالی آکنده ازمبارزه وتهاجمات تازه به حقوق خویش را پشت سرگذاشتند. آنان هم چنین سال پرچالش وخطیری را درجهت تثبیت دست آوردهای خود و برداشتن گام های تازه برای فراتررفتن ازمحدودیت های کنونی درپیش رو دارند.آنها با انواع تضییقات سیاسی واقتصادی واجتماعی،وازجمله سهمیه بندی های تبعیض آمیز جنسی درحوزه های گوناگون آموزشی،معیشتی،محدود شدن بیشترحق تردد آزاد درخیابان ها ومعابرواماکن عمومی و تشدید سرکوب و فشاربه فعالین زنان را دربرابر خود دارند. قرارگرفتن جمهوری اسلامی درفاز جدیدی ازانحطاط خود،که تشدید سرکوب های اجتماعی و (سیاسی) واقتصادی تواما ازویژگی آن است،قبل ازهرچیز دردشمنی وعناداین نظام با زنان خود رانشان میدهد.آما چه باک!آگاهی به آزمون های نفس گیردوره انتقالی جنبش برای ایستادن برسرپای خود،تهی وپوشالی شدن بیش ازپیش نظام درفازجدیدانحطاطش،بداهت مطالبات انسانی زنان وحقانیت تردیدناپذیر آنها وبالاخره حمایت وهمبستگی سایرجنبش ها درکنارگسترش پایه اجتماعی ونافرمانی مدنی-اجتماعی، مؤلفه های امید به پیشروی وآینده روشن را نویدمی دهند.
جنبش زنان ضمن داشتن شرایط ومطالبات خودویژه و اخص ولاجرم مبارزه مستمر برای پیشبردآنها،اما درهمان حال ناگزیراست که آنها را باتوجه به مختصات عمومی اوضاع وازجمله درنظرگرفتن توازن نیرو و مرحله انتقالی جنبش وبا چالش ها ودشواری های عمومی متعلق به این مرحله به پیش برد .بدیهی است که عبور موفقیت آمیزازچنین گردنه ای نیازمند یک مبارزه چندوجهی ومکمل وداشتن درک روشنی ازمسیرکلی حرکت خویش است.
مهمترین چالش های پیشاروی جنبش زنان که غلبه برآنها می تواند این جنبش را یگ گام عظیم بجلوسوق دهد ازجمله عبارتند از:
یک جنبش گسترده و واقعی تنها میتواند با درنظرگرفتن محورهای زیر شکل گرفته و به حیات خویش ادمه دهد:
الف-قرار گرفتن مطالبات و خواست های فراگیرومشترک به مثابه مبنای نقطه عزیمت ازیکسو وتلاش برای تعمیق وفراتررفتن ازآنها دربطن مبارزه وتجربه زنده توده های زن ازدیگرسو
ب-درنطرگرفت خصلت پلورالیستی ورنگین کمانی آن که دربرگیرنده انواع و اقسام گرایشات گوناگون درچهارچوب مطالبات پایه ای و فراگیر است. درحقیقت هیچ گرایشی به تنهائی معادل جنبش نیست وجنبش اصالتا پدیده ای فراترازهمه آنهاست.
ج-وبرهمین مبنا اتحاد وهمکاری ومبارزه مشترک حول اشتراکات،درکنارطرح مباحث وگره گاهی های مسأله برانگیز ازاهمیت زیادی برخورداراست.نباید فراموش کرد،بهمان اندازه که تأکیدبراشتراکات برای تداوم یک جنبش مهم است،یکدست شدن و مسکوت گذاشتن اختلافات مضربوده و طرح آنها درحوزه های اصلی برای افزایش آگاهی وشفاف شدن صف بندی های درونی آن مهم است.
د-پیوند متقابل وروبگسترش با سایرجنبش های اجتماعی بویژه دانشجویان وکارگران وحاشیه تولیدکه جنبش زنان دارای حلقات تداخلی تنگاتکی با آنهاست ازیکسو،و پیوند باجنبش های مدافع جهانی دیگربویژه جنبش فمنیتسی آن،نیز واجد اهمیت است(بی شک دراین رابطه باید هوشیاربود که مراوده ودادوستد بادولت ها ونهادی رسمی بین المللی و... نمی تواند جایگزین آن شود)
ه-درنظرگرفتن رابطه جنبش زنان با جنبش های طبقاتی یک رابطه پیچیده وچندوجهی است که بدون درنظرگرفتن این پیچیدگی ها و پیوند ارگانیگی آنها،جنبش زنان دربهترین حالت فقط قادرخواهدبود که به بخشی ازمطالبات اولیه خویش برسد و رهائی وبرابری به رویائی دست نیافتنی تبدیل می شود.
درنگاه به چگونگی رابطه جنش زنان ونظام طبقاتی حاکم که این مبارزه دردرون آن جریان دارد، سه نکته قبل ازهرچیزمشهوداست:
ا-اشتراک حول آن دسته مطالباتی که بطورمشترک اکثریت بزرگ زنان را صرفنظرازتعلق طبقاتی اشان، درمقابل هرنظام مردسالار بطوراعم ونظام تبعیض جنسی یک دولت مذهبی وتاریک اندیش، بطوراخص قرارمی دهد. البته حتا دراین عرصه کمابیش محدود نیزصفوف زنان بطور یکدست نیست وآنها دراین عرصه نیز دربرابرزنانی که ازاین نظام وزنجیرهای بسته شده به زن حمایت ایدئوژیک-سیاسی-طبقاتی می کنند قرارمی گیرند.
2-مطالبات خودویژه زنان زحمتکش وکارگر(مطالباتی که اختصاص به زنان کارگر دارد وآنها اساسا نیروی محرکه آن را تشکیل می دهند.نظیرسطح پائین دستمزد نسبت به مردان کارگر وده ها مطالبه مشابه دیگر) که اکثریت بسیار بزرگ جمعیت زنان را تشکیل می دهد.اینان طبعا هم بلحاظ مطالبات اقتصادی و معیشتی متمایزازطبقات دارا و متوسط اند وهم بلحاظ مطالبات سیاسی متناظربا آن ونظام سیاسی که پاسخ گوی آن باشد، متمایزمی شوند
3-واقعیت دیگر وضعیت هم اکنون موجود زنان در نظام سرمایه دارای جهانی است. فاکتها وواقعیت های غیرقابل تردیدنشان دهنده آنست که این نظام درمقیاس جهانی نه فقط بهیچ وجه قادربه رفع مساله تبعیض جنسی دراشکال مختلف سیاسی واقتصادی واجتماعی نیست،بلکه دراشکال مختلف آن را بازتولید کرده وگسترش هم می دهد.تفاوت دستمزدها ومیزان استخدام وشاغل بودن، بردگی جنسی ،اشاعه فحشاء وتن فروشی و....صدها میلیون زنی که درجهان حاشیه محکوم به فقر مزمن هستند،و بازتولید فانتامانتالیسم و....جملگی ازمظاهرآن هستند.
درحقیقت نظام سرمایه داری برای بازتولید اجتماعی گسترده و انباشت سرمایه وافزایش نرخ سود خود،به نیروی کارارزان ومجانی وخانگی وموقت وارتش ذخیره بیکاری و تولید صدهامیلیون بیکار دایما روبگسترش،تکه تکه کردن نیروی کار وایجاد شکاف وتبعیض بین آنها، واستثمارمضاعف ازآنها نیازدارد.بدون تقسیم و تبدیل کردن انسان به طبقات مادون ومافوق،ودرگام بعدی دامن زدن به لایه بندی درمیان طبقه مادون و با نرخ استثمار متفاوت درمیان آنهاوسرشکن کردن فشار استثمار درمناسبات ودرخانه وبین مردو زن و...، وبدون اعمال ستم مضاعف بصورگوناگون دردرون طبقه مادون وبویژه ستم جنسی قادربه ادامه حیات نخواهدبود.دریک کلام حیات سرمایه درگروشقه شقه کردن انسان به پاره انسان ها وبرقراری سیستم مناسبات مبتنی برقهر و زور وسرکوب فی مابین انسان ها،بجای مناسبات انسانی وبرابر گره خورده است.
نظام سرمایه داری این تبعیض فراگیر درهمه سطوح جامعه انسانی را ازطریق دومکانیزم مستقیم(اعمال مقررات و قهر آشکار) و غیرمستقیم(درونی کردن باورها ونفوذخود درمیان مردم وبیش ازهمه درمیان خود جنس مذکروازجمله درمیان کارگران مذکر) پیش می برد. ازجمله دستگاه های اعمال قدرت، زندان وقانون وقضا و...هستند که حاکی از اعمال قهرمستقیم ومداومی است که برای حفظ نظام وتداوم بازتولید آن بکارگرفته می شود.مکانیزم دوم ازطریق نفوذ ایدئولوژی و جهانی بینی خود به درون طبقه تحت ستم صورت می گیرد. این نفوذ ودرونی کردن باورها وفرهنگ، نیزبه نوبه خود در دوشکل برجسته خود را نمایان می کند: ازیکسو به صورت باوروفرهنگ وعملکرد بخش مذکرطبقه نسبت به بخش مؤنت که مردان را دچاربرتری جنسی وسرشکن کردن رنج وفشار استثمار خود بردوش زنان می کند.گوئی که کاربی مزدزنان ویا انسان درجه دوم بودن وی امری طبیعی وازلی وابدی است! ودوم با دادن خصلت بت وارگی به این مناسبات تبعیض آمیز در سطح جامعه وازجمله درمیان مردان وزنان آن را امری طبیعی و بی ارتباط با اهداف استثماری ومناسبات موجود جا می اندازد.باین ترتیب با جداشدن مناسبات ازبسترهای واقعی خود،هم بطورمستقیم نظام سرمایه وتبعیض، خود را از آماج قرارگرفتن دربرابر بردگان دورمی کند و هم-بطورغیرمستقیم- با ایجاد تفرقه وشکاف در درون طبقه بردگان غیرآشکار وسرشکن کردن نکبت واستثمار دردرون آنها،سلطه خویش را نهادی کرده وازیک پارچه شدن آنها برای برافکندن زنجیرهای اسارت جلوگیری می کند.
بی شک مبارزه با چنین پدیده مرکبی نمی تواند یک مبارزه ساده وخطی باشد. بلکه تنها یک مبارزه ترکیبی وچندوجهی همزمان می تواند به مقابله کارآیند باآن برخیزد:
ازیکسو، مطالبات باید با سمت گیری بسوی ریشه های نظام طبقاتی و مناسبات مبتنی برقهروزورانسان برانسان همراه باشد و ازسوی دوم باید به موازات آن علیه رسوبات درونی وبویژه مردسالارانه آن درجنس مذکر،وازجمله کارگران مذکرهمراه باشدوبالأخره ازسوی سوم با بت واره شده گی این مناسبات در درون وازجمله خود زنان ودرسطح جامعه به مبارزه فرهنگی- سیاسی همه جانبه دست بزند.
متناسب با چنین وظایف درهم تنیده ومرکب،جنبش زنان به ناگزیرباید خود را ازیکسو بطورمستقل ودرصفوف متمایز سازمان بدهد، وازسوی دیگر ازطریق حلقات متداخل خود با سایرجنبش های اجتماعی وطبقاتی پیوندهای متقابل خود را تقویت کند.(چراکه بدون جلب حمایت وهمکاری با متحدین طبیعی خود قادرنخواهد شد که به سوی هدف های نهائی وتعمیق یابنده خویش حرکت کند).فقط درچنین صورتی است که کارگران زن خواهند توانست ضمن حفظ وتقویت همبستگی خود به مثابه بخش مهم و جدانشدنی ازطبقه کارگر وهمه مزدوحقوق بگیران و همه تهیدستان و استثمارشوندگان، برای بهبود شرایط کارخود ونفی نظام مزدوری تلاش کند و درهمان حال اجازه ندهد که فرهنگ ومناسبات مردسالارانه-بعنوان بخشی ازمناسبات طبقاتی ومناسبات مبتنی بر زوروقهرانسان با انسان، به حیات خویش ادامه هد.
درعین حال برمبنای ارزیابی فوق دونکته دیگر نیر روشن می شود:
نکته نخست آنکه مبارزه علیه نظام مردسالار،مستقیم وغیرمستقیم،بخشی ازمبارزه طبقاتی بوده وفعالین وپیشروان وکارگران وسوسیالیست ها بدون مبارزه مداوم علیه آن، به موازات مبارزه مستقیم علیه طبقات حاکم، قادر به استقرارسوسیالیسم ورهائی نخواهند شد.
دوم آنکه مطالبات زنان وماهیت ستمی که برآنها روامی شود فقط ازجنس روبنائی وحقوقی ویاحتا محدود به حیطه رفرم زیربنائی درنظام حاکم نیست. آنها درعین حال مطالبات زبربنائی و اساسی دارند که مبارزه برای آنها مستلزم فراتررفتن ازمبارزه عرصه های حقوق سیاسی ورفرم درچهارچوب نظام سرمایه داری است. ازهمین روتعمیق این مبارزه به ناگزیر باصف بندی ها وشکاف های طبقاتی دردرون خود زنان مواجه می شود.وهمین مساله است که همراهی و همکاری زنان دارا وطبقات متوسط با جنبش زنان را مشروط و محدود وشکننده می کند.چنین واقعیتی درعین حال توضیح دهنده وجود گرایشات مختلف دردرون جنبش فمنیستی می باشد وحاکی ازآن است که تعمیق مبارزه برای رهائی وبرابری واقعی ونه فقط صوری وحقوقی که ریاکارانه نابرابری های عظیم را هم چنان دست نخورده نگه میدارد وبه بازتولیدگسترده آن مبادرت می کند،باید دربسترتعمیق مبارزه بسوی تأکید برتمایزصفوف زنان کارگروتهیدست سمت گیری کند.بازتاب چنین روندی هم چنین خود را درتقویت وفشردگی صفوف سوسیال فمنیست ها و دارای افق سوسیالیستی درمیان جنبش زنان نشان میدهد. بی شک وجودچنین تمایزاتی اجتناب ناپذیر بوده ولازمه حرکت به جلواست. بااین وجود مهم آنست که چنین حرکتی بربسترتجربه وحرکت واقعی جنبش وبربسترنیازهای آن و منعکس کننده نیازه به پیشروی آن باشد و نه بصورت حرکت های فکری خالص وبی ارتباط با جنبش وغیرمفهوم برای آحادزنان ولاجرم ناتوان ازبسیج پایه توده ای.
نباید فراموش کنیم که تنها بانفوذ عمقی جنبش فمنیستی به درون جامعه وطبقه بزرگ زحمت وکار وازجمله زنان کارگروزحمتکش ولایه های متعلق به اعماق جامعه است که این جنبش می تواند شکست ناپذیرشده و پتانسیل لازم برای پیشروی خو د را فراهم کند. واین نیزبه نوبه خود مستلزم درنظرگرفتن مطالبات واقعی این اقشار توسط این جنبش وپیوند متقابل با این مطالبات است.
درشرایط کنونی بویژه، اهمیت پیوند هرچه بیشتر فعالین زن با بدنه توده ای برای نیرومندشدن جنبش، پیوند متقابل با سایرجنش های اجتماعی وطبقاتی، بویژه کارگران ودانشجویان وحاشیه تولید،مقابله با گرایش های معطوف به چانه زنی ونگاه به بالا برای دست یابی به حقوق زنان،خطری که سیطره یافتن آن می تواند موجب ازنفس افتادن وتکه تکه شدن جنبش شود،تقویت حضور وابتکارعمل سوسیال فمنیست ها دردرون جنبش زنان؛ برای به عقب راندن تهاجم رژیم وگشودن مسیرپیشروی ازاهمیت زیادی برخورداراست.
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/ 2008-03-08

Monday, March 03, 2008



جرقه ای ازاعماق!

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
با وجود آنکه رژیم شمشیر سرکوب را با سرعت بیشتری دور سرش به چرخش درآورده تا شاید هیبتش نفس ها را درسینه ها حبس کند،اما نه گسترش دامنه اعدام ها ونه بارگشت به اجرای احکام قصاص متعلق به عهد حجر،ونه زدن شلاق به کارگران و بگیروبندهای خیابانی وافکندن آفتابه بگردن باصطلاح اراذل واوباش، ونه گرفتن اعترافات و شوهای تلویزیونی ازدانشجویان درزیرفشارو شکنجه، ونه دستگیری فعالان جنبش زنان... نتوانسته است جرقه های مقاومت را خاموش کند.آنچه که بیش ازهرچیزموجب نگرانی رژیم شده ،ترس ازبهم پیوستن مبارزه فعالین با بدنه اجتماعی وبوجود آمدن یک مقاومت توده ای گسترده است.تاکتیک اصلی رژیم نیزسرکوب فعالین وپاشیدن بذررعب وترس درمیان توده های ناراضی است.
تعمقی کوتاه به همین سیاست،دونکته را به خوبی نشان می دهد:نخست آنکه رژیم دیگر قادرنیست بدون کاربردبیشترزوروسرکوب موقعیت تاکنونی خود را حفظ کندودیگرآنکه افروزش جرقه های مقاومت دراین یا آن نقطه وباین یا آن شکل نشان دهنده آنست که باوجود همه زهرچشم گرفتن ها و بگیروبندها نتوانسته است رعب وسکون را برجامعه حاکم کند وآن را ازجوشش درونی و سرریزشدن نفرت وعصیان انباشته شده بازدارد. سرکوب ومقاومت دوروی سکه اند، اما رژیم سرمایه و تاریکی، مثل همه نظام های ارتجاعی وسرکوبگر، بابکارگیری تمامی شگردها و امکانات تبلیغی خود تلاش می ورزد که خود را به عنوان تنها بازیگرصحنه نشان بدهد وروی دیگرسکه یعنی نقش آفرینی قطب مقاومت را پنهان نگهدارد. برطبق این روایت،توان مطلق ازآن رژیم است و ضعف مطلق ازآن جنبش. گوئی که بااشباح خیالی درنبرد است واین زندانها وشکنجه ها وتازیانه ها و دارها و....برای خاموش کردن شعله مقاومت برافراشته نشده است. اینکه درهرنظامی ،وجود انواع نهادهای سرکوب اعم ازارتش وزندان و... نشاندهنده اهمیت اعمال قهربرای حفظ نظام است، واقعیتی است انکارناپذیر.بااین وجودوقتی کاراین گونه نظام ها به آنجا برسد که برای بقاء خود ناگزیرگردند که توسل به نیروی قهر را درهرلحظه وموقعیتی برسرهرکوچه وبرزنی برای ایجاد رعب وبگیروبه بند به نمایش درآورند،داستان دیگری است. بی تردید،درجوامع استبدادی وفاقد ساختارهای دموکراتیک،بدلیل تمرکز قدرت وانحصارامکانات دردست حاکمیت ارتجاع، بخش بزرگی ازاین مقاومت ها دراشکال ناپیداوزیرزمینی وباصطلاح زیرپوست جاری می شود وآنچه هم که درسطح مرئی قابل مشاهده است ،عموما یا درقالب مطالبات صنفی بیان می شود و یا گاه گداردراثرتصادمات وشکاف ها ،تکه ویاتکه هائی ازموادمذاب (درشکل شورش ها وعصیان وبا شعارهای رادیکال تر) به بیرون پرتاب می شود.
مهم است بدانیم که مقاومتی درزیرپوست جامعه جریان دارد، که گاه گدار باپرتاب تکه هائی ازخودبه بیرون گوشه ای ازماهیت غلیانی خود را به نمایش می گذاردوثانیا قدرت ترمیم وادامه کاری نبردهای موضعی را علیرغم برتری رژیم درنبردهای موضعی تأمین می کند.ازهمین روشاهدیم وقتی که یک بخش ازجنبش بطورمستقیم زیرفشارسرکوب قرارمی گیرد ودچارافت می شود، مقاومت ازجائی دیگروازنقطه غافلگیرکننده دیگری سربرمی کشد..درنتیجه،هم شاهد تداوم حرکت هستیم و هم بخش سرکوب شده مجال ترمیم خود و نفس تازه کردن را پیدا می کند.مثلا وقتی اعتراض شرکت واحد را موقتاسرکوب وخاموش می سازند،کارگران هفت تپه شروع می کنند. وقتی کارگران راسرکوب می کنند،معلمان آغازمی کنند.وقتی معلمان رابرای مدتی ساکت نگه میدارند،دانشجویان به میدان می آیند.وقتی که این یا آن دانشگاه را خاموش می کنند،این یا آن دانشگاه دیگرشروع می کند و.. . چنین است که مشعل مبارزه خاموشی نمی گیرد ودشمن هنوزخود را ازعواقب یک نبرد رهانساخته درنبرد دیگری ازنبردهای بی پایان این جنگ گریلائی گرفتارمی شود وحسرت برگزاری جشن پیروزی بردلش می ماند.
نگاهی به یکی ازفرازهای اخیر این مقاومت ودرس های آن، همین واقعیت را نشان می دهد:
خیزش میدان صادقیه(آریا شهر):طرح "امنیت اجتماعی" که درآن جوانان،زنان و حاشیه تولید (بعنوان اراذل و اوباش ومبارزه با فساد) به عنوان آماج اصلی موردتعرض قرارمی گیرند،یکی ازپروژه های مهم سرکوب با ابعادی میلیونی است که باهدف سرکوب نافرمانی مدنی-اجتماعی فرارونده و بیرون کشیدن چاشنی انفجاری شورش ها واعتراضات جوانان وزنان وزحمتکشان حاشیه تولید وحلبی آبادها صورت می گیرد.رژیم که خود بخوبی با خطر سربازکردن خشم ونفرت متراکم مردم آشناست ومیداند که چگونه آنها می توانند به مثابه نیروی ضربتی انقلاب درخیزش های عمومی نقش آفرینی کرده و هرنظام ضدمردمی باهردرجه ازصلابت را به پائین کشند ،تلاش می کند که نافرمانی بالقوه وبالفعل موجود دراین بخش عظیم ازجمعیت فلاکت زده وتحت استثمار را خاموش سازد.گوشه ای ازاین ژرفای نافرمانی مدنی-اجتماعی رامی توان دراعتراف فرمانده نیروهای انتظامی مشاهده کرد:
او درمورد علت چهارفصل کردن مقابله با بدحجابی و توجیه دلایل اعمال خشونت،می گوید اگراین فشارها نبود در تابستان سپری شده شاهد بی حجابی کامل درخیابانها بودیم! واین یعنی اذعان به وجود یک نافرمانی پرشکوه، که معنای عملی اش چیزی جزشعار مرگ برجمهوری اسلامی نیست.
شورش درمقابل پاساژگلدیس صادقیه نیز بازتاب دهنده گوشه ای ازهمین پتانسیل موجود است. نقطه شروع حرکت با دستگیری دختر جوانی باتهام بدحجابی توسط گشت ارشاد آغازگشت.،فریادهای اعتراض آمیزاین دختر وضرب وشتمش توسط گشت ارشادونیروهای انتظامی بطورخودجوش موجب مداخله عابرین وجوانان شاهدو نزدیک صحنه عمل برای جلوگیری ازبازداشت وی واعمال خشونت گردید .صدها جوان معترض، ماشین پلیس را محاصره ومانع ازحرکت آن شدندو به زدوخورد با گاردضدشورش که برای خاموش کردن اعتراض به محل درگیری فراخوانده شده بودند پرداختند.
نیروهای انتظامی که یکی ازجوانان معترض را به داخل سطل اشغال انداخته بود با خشم بیشتر مردم مواجه گردید. مردم که خواهان آزادشدن دختر دستگیرشده ازچنگ پلیس وماشین گشت ارشاد بوند، به دلیل مخالفت افسربازداشت کننده اورا بیرون کشیده و مورد ضرب وشتم قراردادند.آنها زباله ها را آتش زدند. رژیم پاساژ وشورش کنندگان را محاصره کرده وناچارگردید تاازطریق خشونت و تیراندازی هوائی به خاموش کردن آن بپردازد. پتانسیل نهفته دراین جنبش وقدرت اشتعال آن را می توان دردادن دوشعارمرگ برنیروی انتظامی ومهمترازآن مرگ برحکومت اسلامی بخوبی مشاهده کرد.خوانده شدن سرود یاردبستانی هم دراین اعتراض خودجوش نشانه دیگری ازداشتن خصلت تیپیکی این اعتراض دارد.جالب است که دستگاه های اطلاعاتی وانتظامی رژیم،با غافلگیرشدن دربرابرپتانسیل عظیم وخود جوش اعتراض مردم وشعارهای داده شده و فیلم های مخابره شده وبرای توجیه ضعف خود، شورش فوق و حضوروعملکرد این زن را سازمان یافته و ازقبل طراحی شده دانسته است!غافل ازآنکه وقتی مردم به حرکت می آیند،درمیدان مبارزه خالق انواع تاکتیک های ابتکاری می شوند که تمامی محاسبات رژیم را بهم میزند.
خودجوش بودن حرکت،دادن شعارهای رادیکال ومنشأگرفتن اعتراض ازیک موضوع همواره تصادم آمیزو کمابیش فراگیریعنی برخورد با بدحجابی، به اعتراض فوق خصلت کماپیش تیپیک وبالقوه قابل تعمیم می دهد که باید آن را به مثابه پرتاب مواد گدازه ازاعماق به بیرون وقابل مطالعه و بررسی والهام بخش تاکتیک های خیابانی بشمارآورد.جنگ وگریزفوق یک تمرین خوبی بود برای نبردهای بزرگ و آتی.نباید فراموش کنیم که باشکست رفرم سیاسی واقتصادی برای قابل تحمل کردن زندگی برای زحمتکشان،وهمراه شدن این هردو با اعمال خشونت وبرخوردتحقیرآمیز(هم چون فروبردن یک جوان درسطل آشغال)وآکنده ازحماقت تاریخی یک دولت ایدئولوژیک -مذهبی،احتمال وقوع چنین خیزش های خیابانی دورازانتظارنیست.
درحقیقت مبارزه درمحل کاراعم ازکارخانه وغیرکارخانه و واداره ومدرسه و...بدلیل داشتن هزینه های سنگینی نظیرازدست دادن شغل وهست ونیست زندگی،درتوازن قوای کنونی،نمی تواند ازحدمعینی فراتربرود..درچنین شرایطی مطالبات سیاسی عموما درپشت مطالبات صنفی سنگرمی گیرند. ولی مطالبات دربیرون ازکارخانه وبیرون ازمحل کار بسرعت سیاسی شده و خود را درطرح شعارهای رادیکال نشان می دهد. بهمین دلیل خطاست اگر که سطح مبارزه درمحل کاررا به تنهائی شاخص سطح موجود مبارزه درجامعه و کارگران دربیرون ازمحل کار، بحساب بیاوریم. چنین تصوری می تواند ،فعالین سیاسی وعناصرپیشرووآگاه را درارزیابی ازظرفیت های مبارزاتی موجود دچارخطاکرده واز ابرازواکنش به موقع ومؤثر دربرابر رویدادهائی بازداشته واو راغافلگیرکند.ازهمین رو ترکیب مبارزات درمحل کار، با مبارزات خیابانی والبته با درنطرگرفتن تفاوت وقواعدهرکدام ازآنها،انطباق بیشتری با ظرفیت های واقعی وموجود مبارزاتی دارد. بهمین دلیل پیشبردمبارزه درمحل کار و حول مطالبات صنفی ،ضمن داشتن آمادگی برای مداخله وارتقاء نبردهای بیرون ازمحل کارودانشگاه ومدرسه واداره و... راه خروجی برای بیرون آمدن مبارزه از ازتنگناهای موجود درکارخانه ها ودرمحل کار بازمی کند. اساسا این دومبارزه مکمل همدیگرمحسوب شده وترکیبشان فضای مناسبی برای تغییرتوازن قوا و پیشروی و پیوستن دوشط خروشان مبارزه به یکدیگربرای گذربه نبردهای بزرگ را فراهم می سازد.
2008-03-03-13-12-86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

*- خبرزیر،نیزتأییدکننده خصلت بالقوه تیپیک شورش صادقیه است.همانطورکه این خبرمی گوید ماجرای صادقیه، سردمداران رژیم را به دلیل ترس ازشعله ورشدن این گونه اعتراضات به خصوص درآستانه انتخابات تاحدی محتاط ساخته است. بی شک رفتاررژیم بنابرمصداق "نیش عقرب نه ازره کین است،اقتضای طبعش این است"موقتی است.ولی همین رفتارهم نشان میدهد که تاچه حد تداوم وگسترش این نوع مقاومت ها می تواندبتدریج، باتضعیف روحیه رژیم وافزایش اعتماد به نفس جنبش مقاومت،معادلات صحنه مبارزه را عوض کرده و او را وادار به عقب نشینی کند.واگربپذیریم که تاکتیک های توده ای را کسی ازبیرون جنبش نمی آفریند،بلکه این خود جنبش هاهستند که درمیدان عمل جلوترازهرکس این تاکتیک ها را می آفرینند،پس خیره شدن به جوانه های رویش این نوع تاکتیک ها و بیرون کشیدن وجوه تعمیم پذیرآن توسط فعالین وعناصر آگاه ترجنبش ها،دارای اهمیت است. خبرمزبورچنین است:
" به نقل ازسلام دموکرات:اخیرا عابران پیاده در خیابان ها و میادین تهران شاهد تغییر در رفتار گشت های ارشاد با مردم می باشند.
در ماه های اخیر شاهد حضور نیرو های سرکوب گر خصوصا زنان پلیس برای برخورد با نوع پوشش افراد و به ویژه زنان در میادین شهر های بزرگ از جمله تهران بودیم که تا کنون به علت رفتارهای خشن و اهانت آمیز ایشان با مردم باعث ایجاد درگیری های بسیاری گشته اند. که آخرین نمونه ی ان را در میدان صادقیه (آریاشهر) شاهد بودیم.
در چند روز اخیر البته شیوه برخورد های گشت ارشاد تغییر کرده است البته عواملی چون نزدیکی به ایام انتخابات و ترس حاکمیت اسلامی از اوج گیری نارضایتی مردم و اعتراضات و مقاومت هایی که از طرف زنان رو به گسترش نهاده است و... همه و همه باعث شده که این پلیس ها در میادین بزرگ شهر مثل ونک، هفت تیر، انقلاب، تجریش، صادقیه ، میرداماد و... تنها به تذکر دادن اکتفا کنند و از تعداد بازداشت های خود به شدت بکاهند . البته اغلب تذکرات این نیرو های سرکوب گر با بی تفاوتی یا بعضا پرخاشگری مردم خصوصا زنان جوان مواجه می شود. ".