Sunday, June 01, 2008


مبارزه کارگران هفت تپه :دست آوردها ودشواری ها

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com

مقاومت هم چنان ادامه دارد
"کارگران باین نتیجه رسیده اند که حق گرفتنی است وحق را باید گرفت.رعب ووحشت وتهدید درمقابل زندگی کردن معنی ندارد.این یک جبهه جنگ است وانسان اگر می خواهد زندگی کند باید بجنگد وحق خود را بگیرد.کارگران هفت تپه ثابت کرده اند که برپایه اصول ومنطق برعلیه استبداد واستثمارواستعمار می جنگند و حق خود را می گیرند.".
این سخنان یک کارگرهفت تپه و ازدرون صحنه نبرد پس ازنردیک به چهار هفته مبارزه ومقاومت سرشارازجنگ وگریزبا رژیم حار وسرکوب گرجمهوری اسلامی است.اودرخلال همین چندخط جان کلام را بیان کرده و صحنه نبردمرگ وزندگی رابه روشنی به تصویرکشیده است.صحنه نبردی که البته تازه شروع نشده ودرمدت طولانی به تناوب ادامه داشته است.بی تردید به جا گذاشتن چنین رکوردی ازمقاومت آنهم درمواجهه بافشارهائی تااین حد سنگین و گوناگون،بخودی خود هم ظرفیت وهم اهمیت مبارزه این بخش ازطبقه کارگر را بوضوح به نمایش می گذارد:
مبارزه ای سرشاراز تاکتیک های گوناگون؛از تجمع درمحوط کارخانه تا تجمع درشهرشوش،ازراه پیمائی پرشکوه درداخل شهرتا بستن جاده اهواز-اندیمشک،ازمشارکت همسران و فرزندان درصفوف اعتراض وراه پیمائی تا جلب همبستگی کارگران عسلویه،شرکت واحد،بخشی ازکارگران خودروسازی،لوله اهواز ونیزبازتابانیدن مبارزه خود درمیان بخشی از کارگران جهان وتلاش برای جلب حمایت آنان.
ایستادگی درمقابل یورشهای رژیم علیرغم پرتاب گازآشک آورتاحمله باباتوم وتهدید و دستگیری و تشکیل دادگاه وتادادن وعده ووعید برای متفرق کردن آنها صورت گرفته وادامه یافته است.تاکتیک رژیم سردواندن و خسته کردن وپراکندن و ترساندن وگرسنه نگهداشتن کارگران است. بااین همه همانطورکه کارگران می گویند برای بقاء زندگی راهی جزتداوم مبارزه ندارند "وگرنه باید سرخود را بزمین نهند و بمیرند" ورژیم غرق دردرآمدهای ارزی نفت نیز تاکنون حاضرنشده حتا حقوق معوقه کارگران وخانواده های گرسنه آنان را- برای کاستن اندکی ازوخامت بحران-بپردازد.بدیهی است که چنین خست وامتناع غیرعادی علل مشخصی دارد ونمی تواند بطورمستقیم ازبحران ومضیقه مالی رژیم سرچشمه بگیرد :نخست آن که رژیم بیم دارد که عقب نشینی و پرداخت حقوق معوقه،باتوجه به تأثیرآن برروحیه مبارزه جوئی خود کارگران و نیزکارگران سایرواحدها،موجی بلند ازاعترضات تازه برای کسب حقوق معوقه را دامن بزند،ثانیا رژیم تاکتیک پرداخت حقوق معوقه باهدف تفرقه وخاموش کردن دامنه مقاومت را درگذشته آزموده و می داند که با توسل به این گونه تاکتیک ها(که باهدف پرداخت موقت وکوتاه مدت درازاء ایجاد تفرقه ویافتن راه های سرکوب عمقی تر صورت می گیرد) قادرنیست سایرمطالبات کارگران نظیرایجاد تشکل مستقل ویا تغییرمدیریت فاسد و مسئول حراست و... را به محاق برده و صفوف کارگران را ازتب وتاب بیاندازد.برعکس کارگران که دارای مجموعه ای ازمطالبات هستند با روحیه بیشتری واردصحنه پیگیری آن ها می شوند.ثالثا،بحران موجود باسیاست های کلان مربوط به سرنوشت این گونه واحدهای تولیدی ونیزسایرسیاست های کلان اقتصادی رژیم گره خورده است و همانطورکه رژیم به کارگران گفته است درگیراتخاذتصمیم نهائی حول سرنوشت این مجموعه است.واقعیت آن است که در سیاست حاکم بررژیم مبنی بر انطباق ساختاری با بازارجهانی، دیگرجائی برای این گونه پروژه ها وجودندارد ورژیم هم-علیرغم وقوف برعواقب ویران باروضدانسانی به تعطیل کشاندن آن برسرنوشت دههاهزارنفرکارگروخانواده های آنان و نیزکشاورزان واهالی منطقه، دیری است که تصمیم خود را گرفته است.این واقعیت را هم کارگران با توجه قرائن وشواهد گوناگون دریافته اند و هم رژیم آن را تلویحا ابرازداشته است.درواقع رژیم وکارگزارانش درمنطقه بدنبال یافتن راه مناسب برای عملیاتی کردن این تصمیم خود-ازطریق سرکوب و تاکتیک مستأصل وپراکنده کردن کارگران- هستند.اما مساله مقاومت کارگران هفت تپه ازمدتها پیش بزرگترین معضل رژیم درپیشبردتصمیم خود دراین مورد بوده است که ناظر برجراحی رادیکال-ازجمله تعدیل گسترده نیروی کاردراین مجموعه وواگذاری آن به بخش خصوصی وحتا درصورت عدم توفیق درآن، به بهای به تعطیل کشاندن کامل آن است.چرا که تجدید سازماندهی این مجموعه با هدف "سودمندساختن آن" باتوجه به مناسبات بحرانی رژیم با بورژوازی جهانی ازیکسو،وسیاست های وارداتی متکی به ارزنفت ونیزعدم اعتمادبورژازی داخلی به سرمایه گذاری های تولیدی و درازمدت، خود زیرسؤال است.
تردیدی نیست که مبارزات کارگران هفت تپه ازنظرماهیت فراگیرمطالبات،پیگیری وتداوم مبارزه وبکارگیری تاکتیک های درخشان،دارای آن چنان ویژگی هائی است که آشکارا به آن بردفراکارخانه ای،درسطح منطقه وسراسری، بخشیده است.وهمین ویژگی هاست که این عزم و پتانسیل را برای کارگران فراهم ساخته که تا این لحظه،ازاجرائی کردن برنامه رژیم ممانعت به عمل آورند. وهمانطورکه گفته شد،درکنارسیاست مستمرسرکوب، تاکتیک اصلی رژیم درمقابله با چنین مقاومتی آن است که با دادن گرسنگی و قطع آب باریکه حقوق بخورونمیر کارگران، مقاومت آنان را درهم بشکند.بی شک دربرابرچنین تاکتیک رذیلانه وبرای درهم شکستن آن، تقویت همبستگی ویاری های معنوی و مادی سایرکارگران ومدافعان جنبش کارگری برای تداوم مقاومت و رسیدن کارگران به هدف های خود ازاهمیت زیادی برخورداراست. دراین جا دوسؤال مطرح می شود:
نخست اینکه کدام مشخصات عمده رمزپایداری ومقاومت تاکنونی کارگران را تشکیل می دهد؟
ودوم آنکه آیا کارگران قادرخواهند شد،با بشیوه تاکنونی به مقاومت خود تا رسیدن به هدف ادامه دهند؟ یا آنکه علاوه برآن،برای تداوم مبارزه ونیل به اهداف خود، باید راهبردها و جهت گیری تازه تری هم به مجموعه سیاست های خود بیافزایند؟
درپاسخ به سؤال نخست، ویژه گی های عمده را می توان به شرح زیربرشمرد:
دروهله نخست تجربه مقاومت کارگران به روشنی نشان دهنده آن است که خصلت توده ای مقاومت و همبستگی بوجود آمده، نقش اصلی وپایه ای را درتداوم مبارزه دارد. ویژگی مهم دیگرآن، خصلت جنبشی وبدون سلسه مراتب ورهبری آن است که اساسا برحضورمستقیم وفعال خود توده کارگران وپیوندطبیعی فعالین آگاه کارگری با آن متکی است.درواقع خصلت جنبشی بودن حرکت وپیوند طبیعی وتنگاتنگ فعالین آگاه با بدنه ونبود ساختاررسمی وسلسه مراتبی، برخلاف تصوراولیه ورایج ،نقطه قوت آن محسوب شده و ازآسیب پذیری آن کاسته است(می توان آن را باتجربه شرکت واحد ومیزان آسیب پذیری آن مقایسه کرد).البته می دانیم که خواست تشکل مستقل-سندیکا- یکی ازمهمترین مطالبات آن هاست وضرورت دارد که طرح آن تاتحقق وتثبیت تشکل های مستقل ادامه یابد.اما مهم این است درنظربگیریم که مبارزه برای این تشکل یابی نیروی محرکه ومشروعیت خود را ازعمل مبارزاتی گرفته ودرکوران چنین مبارزه ای به کالبد خود حیات وهستی می دمد وموجودیت خویش را به موافقت وچانه زنی با رژیم گره نزده است. تضمین کننده اصلی خود مبارزه وسازمان یابی توده ای آن است وباین معنا تشکل مستقل وبقاء آن خود یکی ازفراورده های این مبارزه بوده ومشروط به آن است. به محض آنکه هوس کند تاموجودیتی رسمی و جداازجنبش ودرخود پیداکند،درمعرض انواع تهاجم نظام مستبد و حاکم قرارمی گیرد که مطلقا قانونیت ووفای به وعده سرش نمی شود.باین ترتیب چنین تشکلی به محص اعلام موجودیت مستقل وجداگانه ازبدنه باشکال گوناگون ازدرون و بیرون درمعرض تلاشی قرارخواهد گرفت. پس تشکل وجنبش توده ای بعنوان دوهمزاددرهم تنیده دریک زهدان مشترک وجود دارند ومی توانند وجود داشته باشند وتلاش برای تفکیک آنها وهویت مستقل ورسمی دادن به آن راه بجائی نخواهد برد.
کارگران شرکت کشت وصنعت نیشکر هفت تپه قاعدتا باید اهمیت این نقطه قوت خود را دریابند و آن را باتوهم به سراب تشکلی با مقبولیت رسمی ومنطبق با قواعد "قانونی و اداری" ازکف ندهند.گرچه درمتن این حرکت جنبشی گرایشی مبنی برگفتگو و چانه زنی حول این یا آن بند قانون کار(ازجمله طلب قانونیت برپایه ماده مربوط به انجمن های صنفی مندرج درقانون کار) وتلاش برای شکل دادن به تشکل درچهارچوب مقررات اداری ورسمی وبادرنظرگرفتن الگوی سازمان جهانی کاروجود دارد که درمغایرت با روند جنبشی فوق قراردارد.چنین رویکردی اگرکه جدی گرفته شود وتبدیل به تاکتیک محوری شود، می تواند جنبش کارگران را متشتت کرده و ازنفس بیاندازد.
هم چنین این مبارزات نشان می دهد که چگونه درواقعیت عینی و زنده، دینامیک بحران به قسمی است که مطالبات سیاسی و اقتصادی و کوچک و بزرگ،محلی وسراسری، علیرغم تمایزنسبی اشان،باهمدیگرگره می خورند وبیکدیگرمشروط می شوند:مبارزات ازمسائل ملموس ومشخص شروع می شود، ودرروند تعمیق وخودتحقق یابی به مسائل بزرگتر وکلان تری گره می خورد.واین که چگونه کارگران درمتن مبارزه برای خواست های موردی وفوری به خواست ها و آگاهی های طبقاتی همه جانبه تردست پیدامی کنند و مبارزات جاری وروزمره خود را با افق های بزرگترمنافع طبقاتی خود درهم می آمیزند.وهمه این ها به مامی آموزند که چطورکارگران جلوی چشمان ما،درمدرسه مبارزه واعتصاب و درمتن حرکت می توانند خود را تدریجا به مثابه یک طبقه بالنده و یک سوژه فرارونده بیافریند وظرفیت ازهم گسیختن زنجیرهای بسته بردست وپای خود را فراهم کنند. البته بخش دیگری ازتوان پایداری واهمیت بردفراکارخانه ای این مبارزه مدیون پتانسیل وابعاد این پروژه سابقا "ملی" است که گره خوردگی آن با سرنوشت هزاران نفر کارگر بهمراه هزاران خانواده وباسرنوشت بیش ازصدهزارنفربطورغیرمستقیم است. وبالأخره تقابل وگلاویزی مستقیم آن درآن ِ واحد با کارفرمائی بنام دولت که استثماراقتصادی و استبداد سیاسی را یکجا وتؤامان به نمایش می گذارد،عامل دیگرارتقاء آگاهی کارگران ازمحدوده های محلی به فرامحلی است.این خصوصیات بهمراه مشکلات برخاسته از بحران ساختاری که این مؤسسه باشدت وحدت زیادی با آن درگیراست، به مبارزات هفت تپه شوروحال و اهمیت ویژه و خاصی را بخشیده است.ازهمین رو بررسی آن به مثابه برشی ازمبارزه طبقه کارگر،همزمان هم بازتاب دهنده بن بست ها وتنگناهای آن است وهم بازتاب دهنده پتانسیل وعناصرگشاینده ورو بجلو ومعطوف به افق های پیش ِرو: ازیکسو با مسائل ومطالباتی با شکل وشمایل مشخص محلی و منطقه ای سروکاردارد و ازسوی دیگر درگوهرخودحامل پاره ای ازمهمترین مطالبات عمومی طبقه بوده ودرتقابل با مسائل وسیاست های کلان اقتصادی قراردارد.مطالباتش چنان با بحران ومصاف دادن با شرایط عمومی تباه کننده، گره خورده است که راه جوئی وپاسخ محلی-مگردرحد مسکنی کوتاه مدت- برایش متصورنیست ونیازمند آرایش نیروی گسترده تری است. به جرأت می توان گفت که میزان موفقیت کارگران هفت تپه درگلاویزشدن با موانع و تنگناهائی که دربرابرشان قدبرافراشته اند،درتحلیل نهائی منوط به آن است که این مبارزه تاچه حد بتواند ازمحدودیت ها و خصلت های محلی وخودویژه گذر کرده و به مثابه تجسم منافع وآمال ومطالبات مبارزه طبقه کارگربرآمد کند.
اینکه کارگران هفت تپه یک تنه درشرایطی چنین دشوار،نردیک به چهارهفته توانسته اند بطوریک چارچه دربرابررژیمی چنین سرکوبگر و دارای ممارست درخاموش کردن جنبش ها،ایستادگی کنند بخودی خود اهمیت این مبارزه وظرفیت های نهفته درآن را به نمایش می گذارد.اما نباید فراموش کنیم که مبارزه علیرغم دست آوردهایش،نمی تواند درهمین نقطه درجا بزند،نه رژیم آرام می نشیند و منتظرِمنفعل رویدادها باقی می ماند و نه کارگران برای همیشه قادربه ایستادن دراین نقطه ودربرابرفشارسنگین رژیم هستند. بنابراین هردوطرف درپی تغییرشرایط وتغییرکفه موازنه بسود خود می باشند. اگرکارگران تنها با تکیه برنیروی محلی وتاکتیک های تاکنونی خود، باهمه اهمیتی که آنها دارند وهم چنان خواهند داشت، به مبارزه معطوف به حفظ وضعیت کنونی وشکننده خود ادامه دهند،بی شک درتوازن قوای مشخص برای تداوم وکسب مطالبات خود،با دشواری های بزرگی روبروخواهند شد.اما اگرصورت مسأله چنین است پس چگونه خواهند توانست باچالش های پیشاروی خود مواجه شوند و برآن ها فائق گردند؟ البته پاسخ آماده وپیشینی برای آن وجودندارد وپاسخ مشخص آن را نیز ازبیرون گود بلکه می توان توسط آزمون خود جنبش ودست اندرکاران دخیل درآن بدست آورد. با این وجود بدون آنکه وارد عرصه مشخص وکم وکیف توانائی ترکیب کردن عوامل گوناگون بقاوپیشروی توسط کارگران هفت تپه بشویم، تا آنجا که به شرایط وفاکتورهای عمومی این سؤال مربوط می شودمی توان گفت این مبارزه برای پیشرفت خود وایجاد موازنه جدید ناگزیرازترکیب پیچیده ای ازعوامل گوناگون نیروهای همسو وهم سنخ موجود ولی پراکنده وغیرفعال محلی و سراسری است. سرنوشتش به این گره خورده است که تاچه اندازه بتواند برای برآمد خود،به مثابه تجسم وتجلی برآمدکارگران، به فاکتورهای زیر درعمل پاسخ مثبت بدهد:
بطورکلی اگربه مبارزات کارگران هفت تپه دقت کنیم این مبارزات وتاکتیک های معطوف به آن را می توانیم درچهارسطح بشرح زیرمشاهده کنیم:
الف-درسطح مؤسسه و امکانات محلی وتاکتیک های معطوف به بسیج نیرودراین حیطه(بسیج خانواده ها و نیزبهره گیری ازفضای شهرمجاورو..همه وهمه درهمین سطح می گنجند).
ب-درسطح پیوند با مؤسسات وکارخانه های هم جواروکارخانه های مشابه وهم سرنوشت درسطح منطقه ونیزمردم مستقردراین نقاط باهدف به میدان آمدن نیروی همبستگی وفعلیت بخشیدن به یک مقاومت گسترده تر.
ج-درسطح پیوند برای جلب حمایت وهمبستگی با سایرکارگران ونیزمردم نقاط دیگر ایران،بویژه موسسات وبخش های کلیدی.معنای چنین همبستگی نه فقط ابراز وارائه حمایت های مادی و معنوی خود به کارگران هفت تپه،بلکه هم چنین درسطوح عالی تر خود شروع مبارزه همزمان برای مطالبات مشابه وفراگیرطبقه کارگر.
د-درسطح پیوند و جلب همبستگی فعال وهرچه گسترده کارگران جهان وجنبش های بین المللی.
البته این واقعیت دارد که تالحظه کنونی اساس مقاومت برپایه بهره گیری درخشان از ظرفیت های خود کارخانه وامکانات حول وحوش محلی استواربوده است.تکیه برچنین ظرفیتی وبکارگرفتن تاکتیک های درخشان، بویژه بسیج پایه توده ای بی شک رمزاصلی تداوم مبارزه تاکنونی است وبدیهی است که حفظ وتقویت آن هم چنان پایه وموتوراصلی پیشروی آن خواهد بود .بااین همه باتوجه به ابعاد بحران وگره خوردگی آن با مطالبات کلان و ماهیت سرکوبگرانه رژیم،ولاجرم نابرابری توازن نیرو،تداوم مبارزه و مهمترازآن دست یابی به هدف های خود نیازمند تمرکزو گسترش حرکت در حلقه های دوم وسوم است. چرا که بدون گسترش دامنه مقاومت وهمبستگی و فعلیت ومادیت بخشیدن به حمایت های معنوی امکان تداوم مقاومت یک تنه دربرابررژیم که علاوه برسرکوب مستقیم فیزیکی به تاکتیک ضدانسانی گرسنگی دادن نیزمتوسل شده ازنقطه نظرادامه کاری و تأمین موازانه نیرو دشوارخواهد بود. والبته کارگران هفت تپه نیزچنانکه ازاطلاعیه ها و فراخوان های آنها پیداست خود بخوبی به اهمیت آن واققند.بااین وجود تلاش متمرکزوهدفمند برای فعال کردن حلقه دوم یعنی کارخانه ها و شرکت های محلی ومردم منطقه بویژه آنها که بیشترین تجانس و تشابه ازنظرمسائل درگیر ونیزامکانات ارتباطی وتأثیرگذاری متقابل را دارند ازاهمیت زیادی برخورداراست. بنابراین درکنارحلقه اول به مثابه پایگاه مقدم و پایه ای مقاومت، فعال کردن حلقه دوم درکوتاه مدت می تواند نقش مهمی درگسترش دامنه مقاومت داشته باشد. والبته درکنارآن تقویت کمی وکیفی ومادی و معنوی حمایت سایربخش های جنبش کارگری ومردمی نیزاز اهمیت زیاد،بویژه دردرازمدت برخوردار است. بی شک درکنارآنها جلب هرچه بیشتر حمایت های جهانی نیز اهمیت خود را دارد.مهم آنست که هیچ کدام ازچهارسطح فوق دربرابرهم نیستند ونقش وتقویت هرکدام می تواند مکمل دیگری بوده و تأثیرمثبتی برروی سطوح دیگرداشته باشد.مهم آن است که فعلیت بخشیدن به این عرصه ها،باتوجه به امکانات بالقوه وبالفعل موجود درآنها،ضرورت نقشه عمومی گذارازنبردهای محلی به نبردهای سراسری را تشکیل می دهد. بی شک چنین رویکردی به همان اندازه که برای کارگران مبارزهفت تپه ضرورت دارد،بهمان اندازه وبیشترازآن برعهده سایرکارگران وبویژه فعالین آگاه کارگری است که درلحظات حساس کنونی برای فعلیت بخشیدن به همبستگی طبقاتی وحمایت فعال ازکارگران هفت تپه همه تلاش های ممکن خود را بکارگیرند. راه هموار وحاضروآماده ای وجود ندارد. تنهابا تلاش های پیگیر ومستمر برای فعلیت بخشیدن به همبستگی درمتن مبارزه جاری راه دیگری برای کارگران وجود ندارد.
دریکی ازآخرین اطلاعیه کارگران هفت تپه دونکته تازه دیده می شود که دارای اهمیت است: نخستین نکته درخواست مشخص آنان ارکارگران نفت و ایران وخودرو و... برای حمایت ازمبارزات کارگران هفت تپه است است.بی شک فراخوان مشخص به مخاطبین مشخص اهمیت خود را دارد و باید باهمه توان صدای آنها را بگوش مخاطبینشان رساند.تأثیرچنین فراخوان هائی حتا اگردرلحظه محسوس نباشند،دردرازمدت مؤثر وآموزنده خواهند بود. ودومین نکته اینکه که کارگران هفت تپه اعلام کرده اند که رأسا آمادگی ادامه تولید واداره کارخانه را دارند، البته بدون آنکه ازقصد خود برای اقدام مشخص سخنی به میان آورند. وچرا که نه؟!بی تردید بعنوان یک راه حل فوری و درواکنش به بحران درجهت منافع کارگران، اندیشیدن به کنترل و اداره یک کارخانه درحال ورشکستگی وغرق دربحران موجودیت، ودرشرایطی که بورژوازی دیگر پاسخگوی وضع معیشتی هزاران کارگرگرسنه نیست ودولت هم قصد تعطیل آن را دارد،دارای اهمیت بوده و می تواند افقی را دربرابرمبارزات کنونی کارگران بگشاید.مگرکارگران درسایرنقاط جهان و یا درکشورخودمان، کم، قابلیت ها و توانائی های خود را درخود مدیریتی و اداره اماکن کاروزندگی،بهنگامی که ضرورت ها وشرایط عینی اقتضاکرده است به نمایش گذاشته اند؟. بی گمان یکی ازچندفاکتور مهم فراهم آمدن چنین شرایطی سنگ اندازی بورژوازی ودولت حامی آن درمقابل کارکنان یک مؤسسه وتهدید به تعطیل آن است.عامل دیگروجود جوهمیاری وهمبستگی دردفاع ازمؤسسه به کنترل کارگران درآمده است.
بدیهی است که تبدیل شدن چنین اندیشه ای به عزم کارگران ومهم ترازآن موفق شدن دراجرا وسپس تداوم آن به فراهم آمدن پیش شرط هایی نیاز دارد تا بتواند درگام های بعدی خود ودربرابرتهاجم رژیم و فشارهای محتمل وسنگین آن، قدرت پایداری داشته باشد.بی شک بهره گیری ازتجربیات مشابه کارگران سایرکشورها نیراهمیت خود را دارد.
2008-05-31-11-03-87
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com