Sunday, June 21, 2009

آذرخشی برسینه آسمان!

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
نگاهی به جنبش دروجه رهائی بخش خود!
اکنون حدود یک هفته است که جنبش ضددیکتاتوری،باخواست مشخص ابطال نتایج انتخاباتِ دست کاری شده،حضورپررنگ وتوده ای خود را درتظاهرات پی درپی و علیرغم غیرقانونی اعلام شدن آن ها و درمقابل نگاه های شگفت زده مردم جهان، به نمایش گذاشته است:فوران یک نافرمانی اجتماعی گسترده وپرشورازسوی مردمی که سالیان سال است سرکوب وتحقیر واستثمارمی شوند.آنها اما اکنون برای تأمین حق تعیین سرنوشت خویش به حرکت درآمده اند. این نافرمانی عظیم وپرشکوه درشرایطی صورت می گیرد که مقامات رژیم،اعم ازخامنه ای،فرمانداروفرمانده نیروهای انتظامی وبهمراه صداوسیماضمن تهدید دائمی تظاهرکنندگان به سرکوب بی مهابا ازخود دربرابرپی آمدهای آن سلب مسؤلیت کرده ورسما قانون چماق را جایگزین چماق قانون کرده اند. تجمعات وراه پیمائی ها درشرایطی صورت گرفته است که ازقبل اخباروشایعات گسترده ای مبنی بر اجازه تیراندازی توسط نیروهای سرکوب درمیان مردم وسیعا منتشرشده است.و درواقع درهمان اولین تظاهرات میلیونی پس ازتقلب انتخاباتی ،رژیم برای آنکه نشان دهد دراین تهدید خود جدی است وباکسی سرشوخی ندارد، بقصد پراکندن ترس وبالابردن هزینه اعتراضات وبرای آنکه مردم احساس پیروزی واعتمادبه نفس نکنند،درپایان راه پیمائی باشقاوتی بی مانندو فاشیستی عده ای را عامدانه به قصد کشتن به رگباربست!وباین ترتیب جنبش مسالمت آمیزمردم درهمان گام های اولیه با خون خود غسل تعمید یافت.آیا این جنایت ازجهاتی هفده شهریور انقلاب نوین مردم ایران بود؟ بهتراست به جای پیش گوئی پاسخ قطعی به این سؤال را به سیررویدادها و تحولات آتی بسپاریم.اما آنچه که اکنون می توان گفت آن است که ارتکاب به این جنایت وجنایت کوی دانشگاه وسایردانشگاه های کشور و نیزدیگرجنایتهائی روزانه ای که برای حاکم کردن جو رعب وترس صورت می گیرد،نه فقط موجب وقفه درحرکت جنبش نشده بلکه موجب اوج گیری وتداوم آن گردیده ومردم با خشم وجسارت واعتمادبه نفس بیشتری به خروش درآمده اند(لازم به یادآوری است که نوشته حاضرقبل ازاولتماتوم روزجمعه خامنه ای و جنایت دیروزنگاشته شده است).بی شک بیرون آمدن ازجو رکودمبارزاتی سالیان دراز،وگام نهادن در وادی نبردهای سهگین ودرمقیاس کلان با رژیم ددمنشی هم چون جمهوری اسلامی که درآن رسما ولی فقیه خویشتن راصاحب جان رعایای صغیرمی پندارد،مستلزم یک دگرگونی عظیم درکنش وروحیه مردم است: پایان دادن به روحیه تمکین وتسلیم به قلدری،به درد ورنج کشیدن درخلوت خود،و کشف معجزه نیروی جمعی وهمبستگی.مردم درمی یابند که اگردرد ورنجشان را باهم تقسیم کنند واگرمقاومت وانزجارفردی خویش را باهم همکاسه نمایند، واگردستهای خود رابا یکدیگر گره بزنند،نیروی شگرف دگرگون کننده ای برای برون رفت ازگرداب نکبت وفلاکتی که به آن گرفتارآمده اند،آزادمی شود.شعارنترسید،نه لرزید ماهمه باهم هستیم، چیزی جزبروزوظهور اکسیرحیات بخش همبستگی درمقابل چشمان ما نیست.واگردرنظربگیریم که مترسک تاوقتی رعب انگیزاست که کسی پی به مترسک بودنش نبرده باشد،پس وای به وقتی که مردم به پوشالی بودن اقتدار رژیم بی به برند.آنگاه است که عرش کبریائی استبداد شروع به لرزیدن میکند وسردمداران جمهوری اسلامی باید سوره اذا زلزله الارض زلزالها... را بخوانند!.رویدادها چنان شتاب می گیرند که گاهی انسان ناخود آگاه ازخود می پرسد آیا براستی آنچه که دربرابر چشمان حیرت زده اش می گذرد،رستاخیزی است درجهانِ وهم یا درجهان واقعیت؟.گرچه دیگرفرصتی برای این گونه خیال بافی ها واگرومگرها باقی نمانده و یک باردیگرسوت حرکت قطارانقلاب-باهمه پیچ وخم ها و افت وخیزها وتوقف های مقطعی اجتناب ناپذیرش- به صدا درآمده است.مردم می گویند چون فریادبرمی آوریم وچون به حرکت درآمده ایم پس هستیم وگرنه درحکم هیچ وپوچیم وخس وخاشاک محسوبمان می کنند! آنها روزها باتسخیرخیابانها وشبها با تسخیربام ها وکوچه ها وبهم دوختن رزم روزانه بارزم شبانه این تحول شگرف خود را به چهارگوشه عالم رله می کنند. وباین ترتیب درشرایطی که حامعه ایران با شتاب زیادی درحال سقوط به ورطه انحطاط ونفی ارزش های اجتماعی،غلبه تنگ نظری ها وخرده بینی ها،وبیگانگی روزافزون با تعاون و همبستگی انسانی بودوهرکس بی اعتنا به رنج ودرد هم نوع خویش وبه تنهائی تلاش می کردتا گلیم خویش را دررقابت بادیگران ازآب بیرون بکشد؛آری! درشرایطی چنین غیرانسانی که استبداد سرمایه ومذهب برجامعه مستولی ساخته بودو درهنگامی که افق بیش ازهرزمانی دیگر تیروتار بنظرمی رسید،ناگهان آذرخشی درآسمان جهید و خطی روشن درپهنه تاریک آن نمودارگشت. پرتوی خیره کننده برمسیرپرسنگلاخ پیشاروافکنده شد. گوئی آن اسطوره آرش واری که دراندرون تک تک مردم رنج کشیده سکنی گزیده بود وخموشانه،ناگهان جانی تازه یافت وبه یک واقعیت زنده وفرارونده تبدیل شد!. شاید هیچ عبارتی زیباتروحماسی ترازاین شعارتظاهرکننده گان 25 خردادکه مخاطب آن مستقیما احمدی نژاد رئیس جمهورنظرکرده ولی فقیه بود،حکایت این فرایند بیداری و این خودباوری و "برای خود شدن" را به نمایش نگذارد:
آن خس وخاشاک توئی،پست ترازخاک توئی،شورمنم نورمنم،عاشق رنجورمنم،زورتویی کورتویی،هاله نورتویی،دلیربی باک منم،مالک این خاک منم!
آری!بیان توصیفی زیبائی است ازجنبش توسط خود جنبش.وبدین سان درمتن یک کنش درخشان وانسانی شگفت انگیز شاهد ارجاع عشق،نفرت اززوروسلطه، بینائی،بی باکی،ضدهاله نوربودن وخویشتن را مالک خودو خاک انگاشتن؛ به سرمنشأء اصلی خودهستیم.جنبشی که همچون اولین نسیم بهاری بشارت دهنده باروری وزایش وزیبائی ورنگارنگی است.جنبشی که پا به میدان نهاده است تابگوید همه آن عناصررهائی وآزادگی را که درطی این سالهای نکبت وفلاکت توسط مذهب وسرمایه بزورازاوستانده اندوبیگانه باوی برای به بندکشیدنش بکارمی گیرند، متعلق به خود اوست وهمه آن نکبت وفلاکتی را که باوتحمیل کرده اند ازآن دشمنان اوست.بی تردید این یک لحظه رهائی بخش است درنفی انکارشدگی وانکارکننده گان وفرایافتی است برای وحدت مجدد خود باآنچه که ازوی به تاراج برده بودند.
جنبش به مثابه یک ناسازه!
بااین وجود اشتباه است اگر که جنبش را یک پدیده یک دست،سازه و وذاتا خالی ازخطاوتناقض بیانگاریم.برعکس یک جنبش بیش ازهرچیزیک ناسازه است و آمیزه ای است از نقاظ ضعف وقوت وازتوانائی ها و ناتوانی ها ،عناصررهائی بخش و اسارت آور،تاریکی وروشنائی،گذشته وآینده،سلطه وضدسلطه ،آگاهی وتوهم و...جنبش درلحظه تولد اساسا فریادی است علیه وضعیت موجود وباهمه نارسائی های که وضعیت موجود با خود به همراه دارد و آن را باهزاران رشته پیدا وناپیدای متصل کننده به نظام موجود در هرلحظه تولید و بازتولید می کند. ودرمتن این فریاد است که جنبش می تواند هم خود را بیافریند وزنجیرهای انقیاد را یکی پس ازدیگری پاره کند وهم درهمان حال می تواند زنجیرهای تازه ای را به دست وپای خود به بندد. گرایش ها وروندهای گوناگون وبا درجات گوناگون ازقوت وضعف وجود دارند که فرادستی هیچ کدام ازآنها بخودی خود و ازقبل مقدرنیست واین عنصرآگاهی وچگونگی سازمان یابی وشیوه مبارزه ازهم اکنون است که برزمینه مستعد و بالقوه رهائی بخش جنبش به مثابه فریادی علیه ستم وتبعیض، درآفرینش آن ودرغلبه این یا آن نقش اساسی خواهد داشت. به محض آنکه جنبشی اعلام می کند "من هستم" تمامی اهرم ها وسازوکارهای گوناگون سرکوب برای سترون ساختن آن و حفاظت ازسیستم موجود به کارمی افتند.نه فقط ازجانب دشمن قرارگرفته در مقابل جنبش وباصطلاح ازطریق سرکوب سخت افزاری بلکه هم چنین ازدرون وازطریق سرکوب باصطلاح نرم افزاری.آری تسخیرازدرون به موازات سرکوب ازبیرون ازمهمترین علل ناکامی جنبش های گذشته بوده ولاجرم مقابله با آن مستلزم هوشیاری بیشتری است.البته همانطورکه اشاره شد ناسازه بودن یک جنبش نوپا باتوجه به آنکه ازدل وضعیت موجود وبرعلیه تبه کاران حاکم بیرون می آید امرعجیبی نیست.مهم آن است که جنبش با تکیه برنقاط قوت خویش بتواند خویشتن را ازورطه نقاط ضعف بیرون بکشد.جنبش وقتی به بیراهه می رود که درفرایندی بیگانه سازبا با منشأ حیات بخش خود قرارگیرد وخویشتن را که منبع زاینده تغییر،آزادی وعدالت اجتماعی،مالک خودو خاک بودن، ضدسلطه وزوربودن است، به دیگران تفویض نماید.بی تردید تفویض داوطلبانه گوهراصیل خویش-خودفرمانی وخود بنیادبودن وخلاقیت خویشتن- به نیروئی بیرون ازخود و سربه فرمان شدن،مهمترین خطری است که هرجنبش نوپا را تهدیدمی کند. دراین مورد بخصوص بازخوانی تجربه انقلاب بهمن بسیارآموزنده است.مطایق این تجربه مردم دراوج اقتدار وقدرت نمائی خود دربرابرماشین عظیم سرکوب شاه وحامیان جهانی اش،همزمان تصویر خمینی را درماه جستجومی کردند ووقتی هم او را درکنارخویش وبردوش خویش یافتند، یکدل ویک جان، هرآنچه را که دستاورد خودشان بود به کرامات وهاله نور منتسب کردند.وباین ترتیب دراوج پیروزی تخم فاجعه اسارت بعدی، یعنی تسلط ولایت فقیه برخود، بدست خودمردم کاشته شد. ازاین رواین بارباید سخت به هوش باشیم که درمقابله برای بزیرکشیدن خدایگان ویک"هاله نور"، خدایگان وهاله نورجدیدی را جایگزین آن نکنیم. همین تجربه درابعاد کوچکتری دردوم خرداد 76 هم تکرارشد. هنگامی که مردم باواریزکردن اعتمادخود به خاتمی به مثابه بخشی ازحاکمیت ووابسته به جناح دیگر،فرصت بدست آمده را ازدست دادند. بنابراین نهادنِ درستِ خشت های نخست درمرحله تکوین اولیه جنبش ازاهمیت زیادی برخوداراست.وگرنه مجددا گرفتار همان دورباطلی خواهیم شد که ازمشروطیت تاکنون بر مبارزه ضداستبدادی رفته است وموجب ببادرفتن آن همه مبارزه وفداکاری شده است.اکنون که یکب باردیگربپاخاسته ایم برای زنده نگهداشتن امید مان به تغییرات ژرف ، لازم است که ازتکرار تجربه های منفی گذشته اجتناب ورزیم.
یکی ازدرسهای این تجربه که به گمان من مهم ترین آن نیزهست،اجتناب ازتکراروحدت کلمه وتلاش برای تقویت وتثبیت خصلت پلورالیستی جنبش است:
بسوی یک جنبش پلورالیستی!
پلورالیستی ماندن جنبش ازاهمیت بی مانندی برای تضمین خصلت دموکراتیک آن برخورداراست.درواقع جنبش به مثابه تجلی حضوراقشارگوناگونی ازکارگران وزحمتکشان وکارمندان ومعلمان وپرستاران،شاغلین و بیکاران،زنان وجوانان واقلیت های قومی وملی ومذهبی وهنرمندان و....همواره دارای تنوع ورنگارنگی درمطالبات معیشتی وسیاسی وفرهنگی و.. است.ازهمین رو درواقعیت عینی-صرفنظرازدرجه بالقوه گی وبالفعلی آن- به مثابه جنبشی ازجنبش های اجتماعی گوناگون وجود داشته و وحدت درکثرت ورنگارنگی درعین اشتراکات ازبارزترین مشخصات آن است.بااین وجود همواره درجامعه استبداد زده ویکدست زمینه مساعدی وجود دارد که مبارزان علیه استبداد وفلاکت، درفضای بسته ومتمایل به دوقطبی مبارزه دچار آفت یکدستی وحدت کلام وشعارو صف بندی شوندکه برای دموکراسی هم چون سم خطرناکی محسوب میشود.این تصورکه گویا قدرت وموفقیت ازیکرنگی ویکدستی(یده واحده) و یک صدائی، ولاجرم خاموش کردن تنوع مطالبات زائیده میشود،تصوری است نادرست که موجب سترون شدن جنبش وتهی شدن آن ازدرون ولاجرم بازتولید همان تبعیضاتی می شود که برعلیه آن به قیام برخاسته است. اگرکه تکثرووجود جنبشهای اجتماعی گوناکون یک واقعیت عینی وبرآمده ازخودجنبش است،بنابراین یک جنبش بالغ ودموکراتیک باید بتواند بازتاب دهنده همه آن تنوع ها،هم چون ستم طبقاتی،ستم جنسی وملی ومذهی و....- باشد.بی شک تأکید براشتراکات ومطالبات عام وفراگیربرای تحکیم صفوف متحد ویک پارچه جنبش دارای اهمیت انکارناپذیری است،امامساله نه برسرتضعیف آن بلکه درنظرگرفتن خصلت پلورالیستی همین شعارهای عام ومشترک است.چرا که یک شعارومطالبه فراگیروعام برای کارگران ومعلمان وزنان وجوانان و... دارای معانی و خود ویژگی های متفاوتی است که درکنارهم به یک شعارعام ومشترک معنای واقعی می دهند وبهمین دلیل یک شعارفراگیروعام باید بتواندازیکسو تبلورآنها باشد وازسوی دیگردرمیان اقشارگوناگون ترجمان وبازتاب دهنده منافع متفاوت وخودویژه آنها یعنی پیوند ارگانیک بین عام وخاص باشد. وگرنه شعارعام تبدیل به ابزاری برای منجمدکردن این مطالبات وسلب معنای واقعی وملموس شعارعام می گردد.والبته باید اضافه کرد به ابزار سرکوب برای گرایش فرادست ومتعلق به طبقه حاکم. بی تردید یک جنبش متکثروهمبسته یک شبه شکل نمی گیرد،اما نهادن درست خشت اول بهنگام تولد ودرگام های نخستین وقبل ازآنکه گرایشات بیگانه با جنبش مجال سیطره برجنبش را پیداکند دارای اهمیت زیادی است.مهم است بدانیم که چنین چیزی نه فقط موجب تضعیف وپراکندگی دامنه جنبش ورزمندگی آن نمی شود بلکه برعکس موجب تقویت صفوف آن وتمرین منش دموکراتیک ازهم اکنون می گردد ومانع بازتولید استبدادآتی. وحدت کلمه افسونی است که طبقات حاکمه ازآن برای کنترل جنبش وکسب هژمونی خود سودمی جویند.هم چنین نباید فراموش کردکه رژیم ازطریق جناحهای رقیب ورقابت های درونی آنها و شخصیت های خود پرورده اش درمیان صفوف جنبش نفوذ دارد.علاوه براین طبقه حاکمه ازطریق رسوخ دیرپای باورها وعادات وفرهنگ ها، ودرونی ساختن آنها درتک تک افراد آن حضورونفوذ دارد.ازهمین روما غالبا بدون آنکه خود بدانیم ، گاهی درخاموش ساختن پلورالیسم جنبش بدست خودمان ودرتفویض گوهراصیل خود به دشمنان خویش مشارکت می کنیم.
برای نمونه بهتراست نگاهی به جنبش کنونی ازمنظرآسیپ پذیری فوق داشته باشیم: دومشخصه مهم جنبش هم اکنون موجود را می توان دردوشعارمی جنگم،می میرم، رأی مو پس می گیرم(بعنوان یک شعارمشخصی که جنبش حول آن شکل گرفت) و مرگ بردیکتاتورمشاهده کرد. دوشعاری که فی نفسه مترقی بوده ومی تواند مبین رزمندگی باشد وهست. بااین وجودرویکردی وجوددارد و برآنست تاشعارنخست –پس گرفتن رأی را-به سازش با همین حکومت تنزل دهدو شعاردوم یعنی مرگ بردیکتاتوررا یا مسکوت بگذارد و یا آن رابه یک شعارکلی وبی یال و اشکمِ مبارزه قدرت یک جناح علیه جناح دیگرتنزل دهد. وحال آنکه می دانیم مبارزه علیه دیکتاتوری برای اقشارگوناگون اجتماعی دارای خود ویژگی ها ومعانی گوناگونی است.مثلا برای زنان ستم استبدادحاکم دارای بارمضاعفی است که الزاما برای مردان چنین نیست.وهمین طوراست برای بیکاران درمقایسه با شاغلین و... . بنابراین اگرقرارباشد این نوع خودویژگی ها و مثلا مطالبات اخص زنان به عنوان نیمی ازجامعه، تااطلاع ثانوی معلق شودوشاهد تحلیل رفتن مطالبات وصف مستقل زنان درجنبش عمومی باشیم، چه تضمینی وجود دارد که آپارتاید جنسی برزنان تداوم پیدانکند؟.بنابراین طرح مطالبات زنان درصفوف جنبش ازهم اکنون وتبدیل آنها به خواست مشترک وفراگیرهمه گان،قبل ازهمه توسط خود صفوف متحد زنان دارای اهمیت پایه ای است. همانطورکه مطالبات جنبش کارگری ومطالبات سایرجنبش ها نیزدارای اهمیت پایه ای است.بنابراین اولین ومهمترین درسی که از بازخوانی تجربه انقلاب بهمن و هم چنین تجربه دوم خرداد سال 76 حاصل می شود همانا تأکید بر تکثردرعین اتحاد حول اشتراکات درصفوف جنبش ازهمین امروزاست.فردابسیاردیراست وپیش برد این وظیفه بسیارمهم با گسترش فرهنگ دموکراتیک ازیکسو وحضور جنبش های اجتماعی گوناگون با رنگ وبوی خود درمتن جنبش عمومی وحک کردن این تنوع ازهم اکنون برپیشانی جنبش میسرمی گردد وامری است مربوط به تک تک شرکت کنندگان درجنبش .مبارزه علیه استبداد اگربا مبارزه علیه مظاهرآن دردرون خود جنبش همراه نگردد،واگربا عبور شعارهای عام ازمنشورمنافع به حق اقشارولایه های گوناگون پلورالیستی نشود،تضمینی برای بازتولید استبداد وآنچه که علیه آن مبارزه می کنیم وجود نخواهد داشت.دربهترین حالت فقط موفق به تعویض شکل استبداد وجایگزینی آن با شکل دیگری ازاستبداد خواهیم شد.آری جبنش باید درکناراشتراکات پایه ای خود رنگین کمانی ازهمه رنگ ها باشد وباسیطره یک رنگ برخود مقابله کند.البته نیازی به گفتن ندارد که تلاش برای برطرف ساختن آسیب پذیری فوق درمغایرت با بهره گیری اصولی ازتضادهای درونی رژیم وامکاناتی که از ِقبل آن می توان بدست آوردندارد. هم چنین لازم به اشاره است که نقاط آسیب پذیرجنبش فقط به مورد فوق خلاصه نمی شود وامیدوارم که درفرصت های بعدی به ابعاددیگری ازآن به پردازم.


2009-06-2-30-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Saturday, June 13, 2009

بازی تمام شد!

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
درمقابل چشمان بهت زده شهروندان ایران وجهان،نام کاندید نظرکرده خامنه ای وسپاه پاسداران ونهادهای سرکوب ومدافعین آنها با آرائی بیش ازدوبرابرآراء موسوی ازدرون جعبه های مارگیری بیرون کشیده شد.علیرغم آنکه هررأی دهنده ای خودکارشخصی به همراه آورده بود،اما آن "خودکارجادوئی" کارخود را کرد و نام احمدی نژاد ازدرون صندق ها بیرون کشیده شد!.رژیم حتا حوصله به مرحله دوم کشیدن شدن "انتخابات " را نداشت وتصمیم گرفت که کار رادرهمان مرحله اول تمام کند.البته چنین اقدامی که بی شباهت به کودتای انتخاباتی تما عیار نبود،نمی توانست با تقلب های معمول تاکنونی صورت بگیرد. بهمین دلیل با اعلام حالت فوق العاده،یعنی تعطیل پیامک ها که نقش مهمی درسازمان یابی و تبادل اطلاعات مردم درشرایط انحصاررسانه ای داشت،بااعلام مانوراقتداربرای باصطلاح حفظ امنیت آراء و آمادگی برای ممانعت ازاعتراضات وشورش های محمتل ،وبا ممنوع اعلام کردن هرگونه تجمع وتظاهرات وفیلترینگ اکثرسایت ها ورسانه های مخالف دولت، وبالاخره با حمله به ستادهای انتخاباتی کاندیدهای رقیب احمدی نژاد؛ کودتای انتخاباتی خود را به انجام رساند وباین ترتیب جامعه رأی دهنده را درشوک بزرگی فروبرد!.اعلام آمادگی برگزاری جشن پیروزی توسط میرحسین موسوی به یک شوخی تبدیل شد.احساس تلخ بازی خوردن وسیاه شدن یک احساس فراگیراست. والبته دراین میان بکارگیری احتمالی ترفندهائی نظیروعده ووعید تشکیل هیأت بررسی محتمل برای شکایات و... وغیره نیزچیری ازواقعیت کودتای صورت گرفته نمی کاهد. واگردراین میان عاملی بازدارنده واثرگذار برای برگرداندن اوضاع به سیرعادی وجود داشته باشد جزقیام علیه کودتا و به خیابان ریختن مردم وبازی خوردگان وآنان که آرایشان به دروغ به نام محمود احمدی نژادخوانده شد وجود ندارد. کودتا را فقط باجنبش ضدکودتا می توان خنثی کرد.
و باین ترتیب دراین آزمون بزرگ یک باردیگرواین بارباشفافیت بیشتری معلوم شد:
-سپاه که حریفان احمدی نژاد را تهدید کرده بود که اجازه نخواهد داد انقلاب مخملین آنها پیروزشود،دست دردست خامنه ای درحال تدارک باصطلاح پروژه ضدکودتا بود.معلوم شدکه آن اعتمادبه نفس کذائی احمدی نژاد ومتحدین اش که چشم درچشم مردم دروغ های شاخدارتحویل آنان می دادند وحتا درایام اتنخابات هم ازفشاربه کارگران وفعالین و زندانیان سیاسی وبستن روزنامه ها و.. دست نمی کشیدند، ازکجا آب می خورد.
-که رژیم تحمل رأی مردم را حتا اگر درمحدوده گزین کاندید تزیینی وبدلی خود رژیم-فردی هم چون موسوی- دربرابرکاندید اصلی را ندارد.
-معلوم شد نردبان عروج به قدرت نردبانی نیست که پس ازبالارفتن ازآن هم چنان وجودداشته باشد. آن نردبان سالها پیش شکسته وبرچیده شد.پس وجود نردبانی ازطریق انتخابات درجمهوری اسلامی توهم ودروغی بیش نیست
-ملعوم شد که برای میزان تقلب رژیم حدواندازی نیست و این استدلال که با شرکت گسترده می توان جلوی تقلب رژیم را گرفت وباهمین شبه استدلال گروه کثیری را به میدان نمایش انتخاباتی کشاندند، نادردست بوده است.وآنچه که دردوم خرداد76 تکرارشد دیگرتکرارشدنی نیست.
معلوم شدکه تنها تضمین کننده دموکراسی وآراء مردم، قدرت مردم وسازندگان دموکراسی هستند. وبدون اعمال قدرت جمعی آنها هیچ رژیمی را نمی توان واداربه تمکین دربرابر تصمیم مردم کرد.
-معلوم شدکه راه پائین کشیدن استبداد وقدرت مستقر،نه ازصندوق ها ی رأی تحت کنترل رژیم، بلکه ازطریق جنبش های اجتماعی-طبقاتی وازطریق انقلاب مردم می گذرد.
-اکنون زمینه وسیعی برای بوجود آمدنمآمد احساس بازی خوردگی،خیانت شدگی وناامیدی وسرخوردگی ناشی ازاین کودتای رژیم محل بروزپیداکرده است ونحوه برخورد با آن مساله مهمی است.

-نباید فراموش کنیم که مبادرت به چنین کودتائی، درعین حال نشاندهنده اوج فروماندگی رژیم دربرابر مردم ومیزان تصلب شرائین اواست. درواقع هرچه که امید وتوهم به تغییرازدرون کم رنگ تر شود، حلقه محاصره جمهوری اسلامی ازبیرون تنگ ترمی شود.
-این کودتا شاید به یک تعبیر دومین کودتا پس ازکودتای 28 مردادباشد. وبهمین دلیل یک نقطه عطف تازه ای است درپوست انداری رژیم و ورود قطعی آن به مرحله نوینی از انحطاط وگندیدگی.زخم عفونت کرده ودردناکی هم چون گیرکردن استخوان در لای زخم راتنها می توان با جراحی علاج کرد.
-جنبش تحریم وجنش های اجتماعی هم اکنون موجود مهمترین اهرمی هستند که رویدادهای جاری حقانیت آنها را درپی به لرزنشستن تب 40 درجه ای و به پایان رسیدن "مستی توده ای" به اثبات رسانده است.وهمین زمینه مثبت وبرآمده ازآزمون تلخ،بسترمساعدی را برای تقویت آن فراهم ساخته می کند.بی شک درآزمون صورت گرفته موج بزرگی ازمردم وبویژه نسل جدید وارد عرصه سیاست شدند واکنون یأس وسرخوردگی درآمیخته با خشم دروجود آنان زبانه می کشد..بنابراین مقابله با یأس وسرخوردگی ودمیدن شوروامیدو حرکت ازطریق بازخوانی آزمون صورت گرفته وگشودن افق های جدیدی برای پیشروی ویافتن راه های تازه دارای اهمیت زیادی است.
-بی شک روسیاهی برای ذغال ماند. به اصلاح طلبان و آنها که جنبش تحریم را تحت فشارقرارداده بودندتا ازطریق ذوب کردن یخ آن و جلب مشارکت آنان به بازی دربساط رژیم، وباتوهم عروج خود به قدرت،تنورانتخاباتی رژیم را داغ کنند.اکنون یک باردگیرمعنای سیاست ورزی سترون آنها که گزین میان بدو بدتربود نشان داده شد.
-ومهمترین درس آنکه یک باردیگرمعلوم شد درجمهوری اسلامی حتا برای انجام رفرم هم به انقلاب نیازهست.درجمهوری اسلامی دهه 80 حتا کسی مانند موسوی نخست وزیرموردتأییدخمینی ودوران جنگ وقتلهای دهه 60، متهم به انجام کودتای مخلمین است! باید راه مستقل ومتکی برجنبش های اجتمای وطبقاتی را باتمامی مشکلاتش فراراه خویش قراردهیم. وراه رشد وتوسعه آنرا با مبارزات مستمرخویش هموارکنیم.
-رژیمی که دراوج انتخابات فعالان کارگری را دستگیروزندانی وشکنجه می کند معلوم بودکه مبنای ماندگاری خود را نه برمبنای رأی که برپایه های دیگری استوارساخته است.بااین وجود او مبادرت به بازی کثیفی کرد که تنها ازدست حکومت های به غایت عوام فریب وفاسد برمی آید.او فقط می خواست دراوج انزوای خودتا آنجا که ممکن باشد،هم بیشترین تعداد مردم را ازطریق رقابت های کاذب رقبای برگزیده وامتحان پس داده ، به میدان بکشد و هم درهمان حال رأی آنها را که برخلاف کاندید نظرکرده قدرت حاکم بود، به زباله دانی بریزد تابلکه ازاین طریق بتواند چندصباحی برای ادامه حیات نگین خود فرجه بقاء بیافریند.بدیهی است که چنین رژیمی حتا یک دقیقه نیزتحمل کردنی نیست.آما خلأ جایگزین را که مردم با گوشت وپوست خود احساس می کنند تنها خود مردم بامبارزه ومصالح متعلق به خود وتنها بدست خودمی توانند پرکنند و نه درزیربیرق سبزوزرداین یا آن جناح! پس زنده باد جنبش رنگین کمان متعلق به کارگران وزحمتکشان وزنان وجوانان! آنها فقط بدست خویش می توانند خویشتن را آزادکنند.

2009-06-13-23-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Wednesday, June 10, 2009

سونامی سبز تغییر؟!*1
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
انتخابات درنظام جمهوری اسلامی براساس همان موازین شناخته شده ومتعارف جوامع بورژوائی درمورد آزادی و دموکراسی،هیچ وقت نمی توانسته بیش ازیک نمایش انتخاباتی باشد وبه خصوص انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را به یک تعبیرباید نمایشی ترین انتخابات تاکنونی نامید.بااین وجود،بنظرمیرسد دراین نمایشی ترین انتخابات ما یک باردیگربا ناسازه ای مواجه شده ایم:ازیکسوبا صحنه گردانی مورداعتمادترین کاندیداهای دستگاه حاکمه وازسوی دیگربا پدیده گسترش تمایل به شرکت فراگیروگسترده مردم برای گزین بددربرابربدتر.اصلاح طبان وعده تکرارحماسه دوم خرداد رامی دهند وگزارش های انتشاریافته نیزحکایت ازحرکت وشوق وذوق جوانان وحضور گسترده ترآنها درقیاس با انتخابات سال 84 دارد. دردوره قبلی مطابق آمارهای خود رژیم 20 میلیون نفرتحریم کننده وجود داشت که به تنهائی شمارشان از هرصف آرائی دیگربیشتربود.اما درشرایط کنونی بنظرمیرسد بخشی ازآن تحریم کننده گان میلیونی برای کنارزدن احمدی نژاد به میدان آمده اند تا بزعم خود ازتکرارفاجعه مشابه 84 وپی آمدهای مترتب بر آن ممانعت به عمل آورند.درمیان پیام های گسترده ودرحال مبادله توسط اس ام اس هااین پیام جای ویژه ای را بخود اختصاص داده است:"اکنون تو ومن رأی میدهیم تا اوشکست بخورد!" وهمین عبارت بخوبی جوهرسلبی این حرکت وفقدان جنبه ایجابی آن را به نمایش می گذارد.
آیا براستی ما باردیگر با شرایطی مشابه دوم خرداد 76 مواجهیم؟ برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است که به مهمترین مشخصه های شرایطی که انتخابات امسال ریاست جمهوری درآن برگذارمی شودنگاهی بیافکنیم:
1-نخستین عامل جدیدراباید تحولات جهانی وبخصوص تحولات مربوط به آمریکا دانست که منجربه شکست نومحافظه کاران وروی کارآمدن اوباما شد.با توجه به تأثیری که رویدادهای آمریکا درپهنه جهان وبویژه ازدیرباز درخودایران داشته است،نمی توان ازاهمیت بازتاب تموجات آن به خصوص با توجه به نقش کانونی ایران در بحران منطقه وجهان غافل شد.تأثیراین تحولات را نسل ما لااقل اززمان روی کارآمدن کارتربیاددارد واکنون این تاثیرگذاری باتوجه به تحولات مربوط به جهانی سازی وتحولات منطقه وتضعیف روزافزون اقتدارحاکمیت های ملی، بیشترهم شده است. وبازتاب آن را نه فقط دردیکته کردن سیاست های اقتصادی توسط دولتها وشرکت های فراملیتی بلکه هم چنین می توان دررفتاروکردارجوانان وشعارها وآداب ورفتارآنها ودربرد رسانه های فراملی این قدرتهامشاهده کرد.همه چشم ها به انتخابات ونتایج آن دوخته شده اند وشروع رویکردهای جدید تا اطلاع ثانوی درحال انجماد قرارگرفته است.
2-دومین مؤلفه مهم را باید ناکامی ومنزوی شدن احمدی نژاد وسیاست های آن دانست. تورم 25 درصدی، گسترش خط فقربه چهاربرابرحقوق حداقل،حیف ومیل هنگفت ترین درآمد های ارزی درکل حیات رژیم وفساد گسترده ناشی ازآن درکنارسرکوب جنبش های اجتماعی ،همزمانی این بحران با بحران بی سابقه اقتصادی درجهان وافت قیمت نفت،درکنار تشدید تنش با دولتهای بزرگ وسرشکن شدن فشارهای مضاعف سیاسی واقتصادی حاصل ازآن بر بحران داخلی، مجموعا شرایطی را فراهم ساخته است که بسیاری ازلایه های طبقات پائین ومتوسط دیگرتحمل ریاست جمهوری چهارساله دوم او را ندارند.اواکنون درنزداقشاربسیاری ازمردم بویژه درشهرهای بزرگ ومتوسط به مظهرسرکوب ودروغ، ونکبت وفلاکت تبدیل شده است.و وقتی جوانان درشعارهای خود به پینوشه وطالبان اشاره می کنند وشعارمرگ براستبدادمی دهند،فی الواقع دولت احمدی نژاد را تجسم عریان آن می دانند.
3-بحران درون حکومتی:هیچ وقت شکاف درمیان بخش اصلی حاکمیت وموسوم به اصول گرایان تااین اندازه که درزمان احمدی نژاد بوجود آمده وجودنداشته است. عملا مجلس دربرابراو قرارگرفته واخطارقانون اساسی او را مضحکه نامیده است. تمامی تلاش های احمدی نژاد برای عملیاتی کردن تخصیص یارانه های نقدی40-50هزارتومانی به افراد دهک های پائین جامعه(به عنوان بخشی ازطرح ساختاراقتصادی وحذف یارانه های حامل های انرژی ) و به عنوان یک پروژه انتخاباتی ورشوه ای برای جلب نظررأی دهندگان، ازطریق مجلس خنثی شده است(گرچه این مانع توسل دولت به راه هائی چون توزیع سهام عدالت وتوزیع سیب زمینی مجانی ومانند آن ها نشده است) . نهادهائی همچون جامعه مدرسین قم و روحانیت مبارزتهران علیرغم فشارهای پشت پرده خامنه ای و حامیان شخص احمدی نژاد حاضرنشدند ازمصداق معینی درانتخابات حمایت کنند. و وقتی هم مهدوی کنی به صفت فردی کوشید که احمدی نژاد را کاندید اصلح به نامد، بلافاصله ناطق نوری رئیس دفتربازرسی خامنه ای و دیگرعضوشاخص این جامعه،اعلام داشت که جامعه روحانیت مبارز درمورد حمایت از هیچ کاندیدائی تصمیم نگرفته است.درزمان هیچ رئیس جمهوری مراجع برجسته قم تااین حد دولت و کابینه وسیاست های آن را مورد انتقاد مستقیم قرارنداده بودند. خلاصه آنکه جناح حاکم وازجمله بیت رهبری دربرخورد با احمدی نژاد دوچاردوشقه گی شده است.اوج این شکاف درمیان "اصول گرایان" را می توان درهمین مناظره های اخیراحمدی نژاد با رقبایش درسیمای جمهوری اسلامی به خوبی مشاهده کرد. حمله بی محابا وبی سابقه احمدی نژادبه رفسنجانی وناطق نوری(به عنوان دزدان،مفسدان اقتصادی وپدرخوانده مافیا وحامیان رقیب او) دربرابرنگاه کنجکاو حیرت زده دهها میلیون نفری که به پرده تلویزیون چشم دوخته بودند چنان غافلگیرکننده بود که حتا جریانات اصول گرای 14 گانه پیروان خط امام و رهبری نیزنتوانستند ازمحکوم کردن کاندید موردحمایت خود، آنهم درآستانه انتخابات ریاست جمهوری خود داری ورزند!.واقعیت آن است که حربه های احمدی نژادیعنی شعار"عدالت"،مبارزه بااشرافیت وآقازاده ها ورانت خواران ومافیای نفتی وپیش برد دیپلماسی مبتنی برعزت اسلامی و...،با توجه نمایشی بودن این شعارها وخصلت مصرف انتخاباتی داشتن آنها عملا تاحدزیادی بابی اعتمادی مواجه شده و کارکرد خود را ازدست داده است. وهمین واقعیت درکنارتبدیل شدن وی به نماد دروغ وعوام فریبی وعامل وخامت بحران و هم چنین یکه تازی اش دربرابرشرکاء حکومتی خود، او را به نقطه ضعف حاکمیت وبه عامل تفرقه طبقه حاکم تبدیل کرده است. نبابد فراموش کنیم که این دردوره وی بودکه برای اولین بار "بازاریان محترم" به اعتصاب عمومی مبادرت کردند وتا او عقب نشینی نکرد به اعتراض خویش ادامه دادند. حربه برنده دیگراو همانطورکه اشاره شد،حمایت فعال وکمابیش یک پارچه بیت رهبری ازوی بود که آن نیزبه تدریج دچارشکاف وسستی شده وحتا برموقعیت خامنه ای به عنوان ولی فقیه نیزلطمه وارد کرده است. نامه اخیررفسنجانی به خامنه ای و انتقاد ضمنی از سکوت وی نسبت به اتهامات اخیر احمدی نژاد، وتشبیه ضمنی وضعیت کنونی به زمان "فتنه" بنی صدرودوعوت ازاو برای خاموش کردن آتشی که دودش فضا را گرفته وهرلحظه می تواند هم چون آتش فشانی ازسینه های سوخته سربرکشد، تنها یک نمونه است. انتقاد 50 مدرس برجسته حوزه قم ازسخنان احمدی نژاد ودرخواست محاکمه رئیس جمهورتوسط روزنامه جمهوری اسلامی وسخنان شاهرودی رئیس قوه قضائیه دراین رابطه نمونه های گویای دیگری هستند. *2
وقتی سیب زمینی به مثابه نمادی ازرشوه های دولتی مضحکه مردم شده و درتظاهرات خیابانی به نوک چوب دستی ها آویخته میشود تا منزلتی درحد پلاکارد پیدا کند، ویاوقتی اعلام میشود که تانگ وتوپ وسیب زمینی دیگراثرندارد،نشان دهنده ارکارافتادن یکی پس ازدیگری حربه های دولتِ نظرکرده ولی فقیه درمیان بخش های وسیعی ازمردم است.
4-علیرغم تشدید سرکوب دراین دوره، بحران اقتصادی و ژرفش شکاف های طبقاتی ونیزخواست دموکراسی موجب انباشت خشم و نفرت عمومی وگسترش جنبش های اجتماعی اعتراضی،ازکارگران تامعلمان،اززنان تادانشجویان وازاقلیت های مذهبی تا اقلیتهای ملی وقومی گوناگون شده است. برعکس سرکوب مستمرو ومداوم جنبش های اجتماعی وفعالین نه فقط نتواسته ازرشدآن بکاهد بلکه بردامنه وعمق آن افزوده است.چنانکه بازتاب آن ها را نه فقط می توان درتعمیق مطالبات و تشکل یابی ها ودرابعاددستگیری ها وزندانی شدن ها وتقویت روحیه مقاومت وهزینه دادن و ادامه کاری مشاهده کرد،بلکه هم چنین می توان دراین واقعیت که رژیم وکاندیداهای مخالف احمدی نژاد ناچارشده اند که بیش ازگذشته با گنجاندن این نوع مطالبات دربرنامه وتبلیغات خود وافزودن بر وعده و وعیدهایشان مشاهده کرد: تعمیم معنای رجال به زنان!وعده ورود زنان به حوزه های ممنوعه وزارت وسایرپست های مهم، وعده تحقق آموزش زبان های مادری درمؤسسات آموزشی مناطق اقلیت های ملی،دراذعان به چند ملیتی بودن جامعه ایران ووعده برابری آنها ،تجدید نظردربرخورد با دانشگاه ها و دانشجویان وسیاست های فرهنگی و آموزشی، دروعده برچیدن گشت های خیابانی وحتا اصلاح قانون اساسی و ... مشاهده کرد.
********
دست بدست هم دادن چهارمؤلفه فوق موجب آن گردیده که یک باردیگرمقطع "انتخاباتی" به یک لحظه بحرانی برای رژیم تبدیل شود. یک بحران دوقطبی به سرعت درشرف تکوین، که درآن یک باردیگرکاندید برگزیده خامنه ای و انواع نهادهای سرکوب وازجمله سپاه وبسیج وبخشی ازهارترین جناح حاکم دریک سوقراگرفته اند ودربرابرش یک جبهه گسترده ای مرکب ازبخشی ازاصول گرایان،اصلاح طلبان و بخش هائی ازتوده های ناراضی ازرژیم.جنبش "نه" به احمدی نژاد، باشعارتغییر وبانمادهای رنگین ( سبزورزد وسفید.. .) دربرابررنگ تیره والبته بهمان نسبت کم عمق وپوپولیستی، شکل گرفته و به سرعت درحال گسترش است.جنبش رنگینی که سرکردگان سپاه ونهادهای سرکوب درآن رگه هائی ازانقلاب مخملی ورنگین را جستجومی کنند وآن را تهدید به سرکوب می نمایند! اینکه این جنبش چقدرازنظربه میدان آوردن توده های مردم قابل مقایسه با دوم خرداد 76 باشد،البته هنوزنمی توان باقطعیت درباره اش سخن گفت. ولی تاهمین جا مسلم است که بیشتر ازآنکه باانتخابات سوت وکور سال 84 قابل مقایسه باشد با سال 76 قابل مقایسه است.تجمعات خیابانی خودجوش و شبانه وراه پیمائی های گوناگون و شعار ها وپلاکاردها وتظاهرات بی شمار و گفتگوهای جمعی خیابانی و... تاپاسی ازنیمه شب ونیززدخوردهاو جنگ وگریزهای خیابانی ودادن شعارهائی هم چون حجاب اختیاری وایجاد زنجیره های طولانی مردان وزنان نیمه کشف حجاب شده ویا پدیده تماشای چندده میلیون نفری مناظره کاندیدها و... همه و همه نشان دهنده واقعیت درحال عروج جنب وجوشی است که البته درعمق خود حامل پتانسیلی بیش ازیک تشریفات ساده وکنترل شده انتخاباتی است.پلیس ونیروهای اطلاعاتی با بردباری معناداری به نطارت وتماشا بسنده کرده وناظروشاهدبه کنترل درآوردن خیابان ها ومیادین توسط تجمعات خودجوش جوانان است.گوئی که بهارکوتاهی یک باردیگربا طعم شیرین آزادی وهمبستگی،کام جوانان را شیرین ساخته است! مشت ها برآسمان است وبنض زندگی درخیابانن ها شب های طوفانی انقلاب را بیاد می آورد.گرچه شاید هنوزکانون اصلی این جنب وجوشش ها،بیشتردر شهرهای بزرگ ومتوسط باشد تا شهرهای کوچک و روستاها که دراین نقاط حضور احمدی نژاد پررنگ تراست. ولی حتا درهمین نقاط نیز یکدستی دوره سابق وجود ندارد وعلیرغم حاتم بخشی های احمدی نژاد،اوضاع به ضرراو درحال تغییراست. درهرصورت یک باردیگر کاندید اخص ومورد حمایت رهبری دمِ چک مردم قرارگرفته و وسخت باچالش آنان مواجه شده است. درچنین شرایط شکننده وبه سرعت درحال تغییر،به نظرمیرسد که تنها حربه های نجات دهنده احمدی نژاد و حامیانش به دوعامل بستگی داشته باشد:نخست به اینکه تاچه حد بتوانند به تقلب ودست کاری آراء دست بزنند. امری که دردوم خرداد76 رژیم تنوانست به آن مبادرت کند واکنون نیزعلیرغم یکدستی دستگاه اجرائی و وسوسه بخشی ازحاکمیت اما بدلیل جنب وجوش خیابانی وشعارهای وای اگرتقلب صورت گیرد ایران قیامت می شودوهشدارهای پی درپی کمیته های صیانت ازآراء و..... بادشواری روزافزون مواجه است.براساس نامه سرگشاده وافشاگرانه کارمندان وزارت کشور،هم اکنون چاپ بیش ازدوونیم میلیون تعرفه اضافی وبازی با رقم واجدین حق شرکت درانتخابات (که از46 واندی تا 51میلیون واندی نفردرنوسان است) وافزایش بی سابقه صندوق های سیار ومهرهای انتخاباتی....درکنارفتوای شرعی مصباح یزدی مبنی بر صیانت از اسلام و.. .به نگرانی ها دراین مورد دامن زده است. هم چنان که این نگرانی معطوف به کودتای انتخاباتی درنامه اخیر موسوی به شخص خامنه ای نیز ابرازشده است.عامل دوم نجات دهنده رقابت های درونی جناح رفیب وخطرتقسیم آراء درمیان آنهاست که میتواند(بسته به میزانی که رقابت بین این دو تاچه حد دو قطبی شود ) به مثابه شانسی برای عروج مجدد احمدی نژاد عمل کند. درهرحال اگراحمدی نژاد نتواند درهمان دورنخست حدنصاب لازم آراء را بدست بیاورد،امری که روزبروز شانس آن ضعیف ترمی شود،آنگاه وضعیت برای او دردوردوم دشوارترخواهد شد و بعید است که بتواند بدون مبادرت به تقلبات گسترده نام خود را ازمیان صندوق های رأی بیرون بکشد. هم چنان که با به صحنه آمدن توده های مخالف وحامی رقیب خود، دشوارودشوارترمی شود3*
بافرض شرکت گسترده مردم درانتخابات بازهم نمی توان ازیک تفاوت مهم وضعیت کنونی با دوم خرداد 76 صرفنظرکرد. واقعیت این است که دایره گزینش کاندیداهای این دوره به نحوی است که حتا اصلاح طلبان حکومتی نیز نتوانستند داری نماینده مستقیم ومطلوب خودباشند(مانند معین در دورگذشته). درواقع حاکمیت با توجه به تجربه دوم خرداد 76 وترس ازباصطلاح بروز قدرت دوگانه درحاکمیت، دایره احراز صلاحیت کاندیداها را چنان تنگ کرده است که تنها محافظه کارترین ومورداعتمادترین افرادوفاداربه نظام ورهبری وقابل تحمل برای اصول گرایان قادربه شرکت درآن شده اند.چنانکه حاکمیت حتا حضور محمدخاتمی دوپینک شده را که شانس غلبه اش براحمدی نژاد بالابود نتوانست برتابد وباوارد کردن انواع فشارها وازجمله تهدید جانی وی را وادارکرد که سریعا پای خود را ازمهلکه گرداب بلعنده ای که طعمش را قبلا هم چشیده بود، بیرون بکشد.وباین ترتیب با ترکیدن حباب اصلاح طلبان درهمان دوره پیش انتخابات وآفریده شدن یک صحنه کمیک وتماشائی، خاتمی صحنه را به میرحسین موسوی نخست وزیرقتلهای دهه 60 واگذارکرد.ومعلوم شد که دوران اصلاحات دیگربازگشت پذیرنبوده وهمانطورکه خودخاتمی هم اعلام کرده بود کف تغییردرشرایط کنونی نه اصلاحات"،بلکه پائین ترازآن و بسنده کردن به مینیمم"تغییر" است. تغییری که جنبش رنگ سبزآئینه ای ازآن است.آنچه را که ناسازه می نامیم همانا پتانسیل انباشته شده دراعماق جنبش است دربرابرشکل بروز آن که حتا درزیرکف اصلاح طلبی قراردارد.وباین ترتیب دایرگزینش بین بدو بدترحتی درقیاس با دوم خرداد 76 تنگ تروکم مایه ترشده وبه مردم ظاهرا حق گزیننش بین افعی و مارغاشیه را داده اند. اما عجبا که همین روزنه کوچک نیزرژیم را دچارطوفان کرده ودرنزد کله تیزان حاکمیت وحامیان نظامی احمدی نژاد گوئی دارد پهلوبه پهلوی انقلابات مخملین می زند!. بااین همه نگاهی به تجربه سی سال گذشته وبه خصوص 12 سال گذشته نشان میدهد که هرگاه رژیم دراوج بحران وبرای مقابله با آن توانسته مردم را دربرابر گزین بدوبدترقراردهد،نه فقط قادر به ترمیم نسبی شکاف های درونی خود شده ، بلکه هم چنین موفق شده با متشتت کردن ومنفعل ساختن صفوف درونی جنبش،موقعیت کلی خویش را بدرجاتی تثبیت نمایدودرسطح جهانی نیزازموقعیت بهتری برای چانه زنی برخوردارباشد.
آیا تحریم ماهیتا یک کنش انفعالی است یا فعال؟
به نظرمن برای رژیمی که نیازمنداست همواره برای بقاء خود مردم را به صحنه بکشد ودایمادرتلاش است که مانع شکل گیری جامعه وصف مستقل ازخود بشود وباهزارطرفند وعشوه ویا شلاق واعمال زور درصدد ادغام این جامعه درخوداست،تحریم به مثابه یک کنش فعال ودارای پی آمدهای پردامنه محسوب می شود. نگاهی به تجربه دوران خاتمی و احمدی نژاد دراین مورد گویاست. دردوره خاتمی پتانسیل اعتراضی جمع شده دراعماق با کانالیزه شده درباتلاق اصلاح طلبان و صرفنظرازدست آوردهای جزئی وناپایدار آن عملا بباد رفت وباین ترتیب مدیریت کانالیزه کردن پتانسیل پائینی ها به باتلاق درون حاکمیت ،درمجموع با موفقیت طی گردید ودیدیم که تابوت اصلاح طلبی واصلاح طلبان توسط خود خاتمی واصلاح طلبان تشییع شد.ولی دردوره احمدی نژاد،که گفته می شد حاکمیت یکدست شده وقدرت دوگانه دیگروجود ندارد،شاهدبودیم که علیرغم گسترش سرکوب وآن همه بگیروبه بند،نه فقط برشکاف درونی حاکمیت افزوده شدبلکه هم چنین جنبش اجتماعی مستقل با گام ها و سیمای مشخص تری به میدان آمد که حتا اصلاح طلبان هم دیگرقادربه انکارآن نشدند وشاهدیم که اکنون درصدد سرمایه گذاری بر روی آن برای پرش به قدرت برآمده اند . چرا که هیچ چیزمانند نگاه به بالا و بازی دربساط حاکمیت نمی تواند یک جنبش مستقل را به بیراهه وبه انفعال وتشتت بکشاند.درواقع تحریم گسترده دوره قبلی به نوبه خود به مثابه یک کنش بزرگ جمعی باپس لرزه های مداوم بعدی اش،با خودیابی بیشتر جنبش های اجتماعی وتکوین خواستهای مستقل همراه شده است.بنابراین بااستناد به تجربه و شواهد عینی می توان مدعی شد، این تصورکه گویا تحریم یک کنش انفعالی است نادرست بوده وساده کردن رابطه متقابل وبرانگیزاننده این کنش با سایرجنبش هاست ودفاع ازتحریم نیزنه یک دفاع ایدئولوژیک وآئینی بلکه دفاعی است مبتنی برنتایج آن.واقعیت آن است که وجود یک جنبش تحریم اولا موجب گسترش بسترسایرجنبش های اجتماعی وتعمیق آنهامی شودو ثانیا برخلاف تصورساده انگارانه،وجود چنین جنبشی که درحکم نواختن طبل انزوای رژیم است ودرتداوم فرایند تکوین صف مستقل وبدور ازدست اندازی رژیم قراردارد، بااعمال فشارمداوم خود به حاکمیت یکدستی آن را بهم ریخته وموجب دامن زدن به شکاف هاورقابت های درونی آن وحتی بعضا دادن امتیازاتی به مردم برای کاستن ازمیزان انزوای خودمی شود.هرگزنباید فراموش کنیم که بخشی ازرقابت های درونی حاکمیت از نارضایتی توده ها نشأت می گیرد.مهم آنست که بهره گیری ازشکاف های درونی رژیم موجب تقویت جنبش های اجتماعی مستقل وتابعی ازتقویت آن باشدوگرنه دخیل بستن به این شکاف ها وتن دادن به بازی درمیان آنها،موجب سترونی ودنباله روشدن جبنش ها وحتا تضعیف موقعیت تحمیل رفرم به رژیم می شود.
بی شک بهره گیری ازفرصت های مقاطع انتخاباتی وتلاش برای ارتقاء سطح جنبش ازطریق طرح مطالبات مشخص همواره امرمثبتی بوده وهست.ولی باید هوشیاربود که طرح خواستهای ملموس ومشخص وتلاش برای ارتقاء سطح مطالبات، الزاما هیچ منافاتی باکنش تحریم ندارد و بنابراین دربرابرآن قرارندارد. وثانیا نباید دچاراین توهم شدکه تحقق این مطالبات را می توان با وعده ووعید بالائی ها به پیش برد.این مطالبات را تنها می توان تحت فشارجنبش های اجتماعی تحمیل کرد وحق خود را ازحلقوم بالائی ها بیرون کشید.ازهمین رو قبل ازهرچیز تبدیل آنها به مطالبات توده ای وهمراه با فشارتوده ای تنها راه تحقق رفرم ودرمسیرپیشروی جنبش است.واقعیتی که اکنون دربرابرما جریان دارد همانا خیره شده به ناسازه موجوداست. واقعیت موجودآن است که بخش هائی ازحاکمیت دربرابربخش هائی دیگرآن وبرای تغییرموازنه قدرت بسودخود، باردیگرمتوسل به فشارازپائین و به میدان کشیدن توده ها(ویا میدان دادن به آنها) شده اند.آنها پنهان نمی کنند ورسما نیزاعلام می دارند که بااحساس خطرازوضعیت موجودبرای نظام به میدان آمده اند وحربه اصلی آنها بهره گیری ازنارضایتی های موجود وانباشته شده درمیان مردم است. اگرچنین سازه ای واقعیت داشته باشد،بنابراین ازنقطه نظر تعمیق جنبش های اجتماعی و اجتناب ازروانه شدن چنین پتانسیلی به شن زارهای درونی حاکمیت،راهی جزتلاش برای روانه ساختن این جنبش به کانال های اصلی واصیل خود نیست. ودراین رابطه بازخوانی تجربه دوم خرداد و همچنین مسیرتکوین جنبش های اجتماعی درچهارسال دوره احمدی نژاد الهام بخش ما خواهند بود.
2009-06-10 -20-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

1*-"سونامی سبزتعییر درراه است" ارروزنامه کلمه سبز
2*- نباید فراموش کنیم این که گونه خودزنی دربرابر70 میلیون بیننده تلویزیون (40 میلیون داخلی و30 میلیون خارجی) که درآن رژیم مجبورمیشود برای بسیج وجلب آراء مردم به جای تکیه بردستاوردها وبیلان "مثبت" ونداشته خود، برفساد عناصر وارکانی هم چون رئیس مجلس خبرگان و مجلس نشخیص مصلحت وریئس دفتربازرسی خامنه ای وفامیل آنها متوسل شود،ازچندین جهت قابل تأمل است. چنین پدیده ای درآن واحد هم نشان دهنده عمق فساد رژیم وهم حدت وشدت منازعات درونی آن وهم نیازحیاتی اش به کسب رأی مردم است وهم چنانکه نشان دهنده نیازحیاتی اش به ادغام جامعه سیاسی واجتماعی مستقل دردردون خود است.

2*-تداوم واکنش های تهاجمی احمدی نژاد پس ازمناظره طوفانی خود وبی اعتنائی به امواج حاصل ازآن ونیزسکوت تاکنونی و پرمعنای خامنه ای دربرابرنامه تند واتمام حجت گونه رفسنجانی نشان دهنده آن است که جناح حاکم ومدافع احمدی نژاد،پیروزی خود را تنها برپایه جلب آراء متکی رعایت قاعده بازی استوار نساخته اند.تنها با درنظرگرفتن این سازوکارها ونیروهای غیبی است که می توان به رمز "اعتماد به نفس" او وجناح مدافع اش پی برد. گرچه حریفان هم ساکت نه نشسته اندواززبان کروبی اعلام می کنندکه اگرتقلب صورت گیرد افشای آن تا ظهرطول نخواهد نخواهدکشید وشعارهای خیابانی هم پیشاپیش به افشاء آن پرداخته است. درهرحال جناح حاکم دارای تجربه برخورد بادوم خرداد،برآن است که هرگزاجازه تکرارآن را حتا اگرناچاربه اعلام پیروزی اش بگردد،ندهد
.